اگر آرنولد شوارتزنگر وجود نداشت، باید یکی مانند او را می ساختند… تا همه دنیا بداند میتوان غیرممکن ها را ممکن ساخت، حتی اگر هیچکس شما را باور نداشته باشد.
شهردار، فیلمساز، بازیگر، کارآفرین، سرمایه گذار، خیّر و اسطوره جاودانه دنیای بدنسازی تنها از افتخارات معدودی است که حاصل خیالپردازی های کودکانه یک پسر بچه اتریشی به نام آرنولد شوارتزنگر بود.
زندگی باورنکردنی آرنولد شوارتزنگر
از زمان کودکی اش، دوست داشت متفاوت باشد برای همین در نوجوانی وارد دنیای بدنسازی و پرورش اندام شد. در 15 سالگی بدنسازی را شروع کرد و اولین مدال طلای اش را در سن 20 سالگی در مسابقه Mr Universe بدست آورد اما برای آرنولد، این موفقیت کافی نبود… او موفقیت های بزرگ تری میخواست.
برای همین وارد دنیای بدنسازی حرفه ای و مسابقات Mr Olympia شد توانست 7 سال مدال طلای بهترین بدنساز دنیا را بدست آورد… رکورد افتخاری که تا به امروز شکسته نشده !
آرنولد شوارتزنگر نه تنها عناوین و افتخارات زیادی در دنیای بدنسازی بدست آورد، بلکه کتاب دایره المعارف بدنسازی او و صدها مقاله و کتاب از وی تا به امروز از جمله مراجع قابل اتکای علم پرورش اندام به حساب می آیند.
اما وقتی موفقیت های دنیای بدنسازی آرنولد شوارتزنگر را بلاخره ارضا کرد، تصمیم گرفت وارد دنیای سینما شود.
ابتدا خیلی ها او را مسخره کردند و دست رد به سینه او زدند. زمانی که تصمیم گرفت وارد دنیای هالیوود شود، از اتریش به آمریکا سفر کرد و به گفته خودش «با جیب های خالی از پر اما وجودم پر از رویا…» ماجراجویی اش را آغاز کرد.
ده ها کارگردان و تهیه کننده او را دست کم گرفتند و رد کردند، حتی یکی از کارگردان های نامی با تمسخر به وی گفته بود «اگر نقش یک هیولای غول پیکر را داشتیم حتما به تو زنگ میزنیم…» اما آرنولد تسلیم نشد.
او بلاخره توانست نقشی، در فیلم تاریخی «کونان بربر» بدست آورد که باعث جوایز و افتخارات زیادی برای او شد. پس از دو سال، کارگردان مطرح دنیای سینما، جیمز کامرون به وی پیشنهاد بازی در فیلم «ترمیناتور» را داد که در آن آرنلود به خوبی درخشید و موفقیت هایش در دنیای سینما روز به روز بیشتر شد.
کتاب مهم آرنولد شوارتزنگر
پس از دنیای هالیوود، آرنولد وارد عرصه سیاست و کارهای بشردوستانه شد.
بسیاری او را تحسین کردند و بلاخره پس از 70 سال اولین کتابش را با قلم خودش از زندگی خودش با عنوان «یادآوری تام : داستان واقعی باورنکردنی زندگی من» را منتشر کرد.
این کتاب بلافاصله با سیل عظیمی از خوانندگان خریداری شد و چندین بار تجدید چاپ شد.
با خواندن زندگینامه هر شخص، حتی اگر او را تابهحال ندیدهاید، میتوانید خیلی نزدیک و صمیمی شوید.
زندگینامه افراد میتواند به شما کمک کند تا مرتکب اشتباهات آنها نشوید.
میتوانید قبل از اینکه با مشکلات و چالشهای زندگی مواجه شوید، از راههای مختلف درسهایی از زندگی بگیرید.
چه از آرنولد شوارتزنگر خوشتان بیاید، چه نه، او فردی مشهور و فوق موفق در سطح جهان به حساب میآید. کتاب آرنولد شوارتزنگر میتواند به شما چیزهای زیادی بیاموزد.
این کتاب هنوز در ایران ترجمه و منتشر نشده، اما همانطور که تیم کارآفرینان جوان همیشه پیشرو در زمینه ارائه بهترین محتوای موفقیتی است، تصمیم گرفتیم بهترین نکات و مهم ترین آموزه های این کتاب را به صورت خلاصه و کاربردی در این مقاله منتشر کنیم.
این مقاله در زمان شما صرفهجویی میکند و تنها بر روی نکتههایی متمرکز است که آرنولد زمانهایی زیادی را در زندگیاش به آنها اختصاص داده است.
موضوعات مهمی در موفقیت وجود دارد که بعد از خواندن این کتاب با آنها آشنا میشوید.
14 درس زندگی از کتابِ
آرنولد شوارتزنگر
درس شماره یک | رقابت را فراموش کنید.
شکست خوردن از چت یورتون در یک رقابت بدنسازی به آرنولد یک درس ارزشمند داد : این که «باید برای بُردن وارد یک مبارزه شد، نه برای رقابت» آرنولد اغلب خودش را برنده یک رقابت تصور میکرد و تمام فکر او تنها بر روی رسیدن به هدف متمرکز بود.
هیچچیز نمیتوانست آرنولد شوارتزنگر را از بهترین بودن متوقف کند و همیشه در انتخاب هدفهای بزرگ پافشاری میکرد. حتی برای یک لحظه هم از بهترین بودن دست نکش و خودت را در مسیری قرار بده که آرنولد میپیمود.
درس شماره دو | ذهن همان چیزیست که شما را عقب نگه می دارد.
در اینباره داستانی در کتاب آمده که توضیح میدهد آرنولد چطور محدودیتش در تقویت ماهیچه ساق پا را از بین برد. زمانی که مردی به نام رَِگ دو برابر وزنی که آرنولد میتوانست بزند را وزنه زد، آرنولد مجبور شد در مورد محدودیتهایش تجدیدنظر کند… و در عرض 4 دقیقه چیزی که قبلاً فکر میکرد غیرممکن است اتفاق افتاد.
دوست آرنولد، فرانکو، محدودیتهای روانی ذهن را به خوبی ثابت کرده است.
فرانکو فکر میکرد نمیتواند همان تعداد اسکاتی که آرنولد میزند را بزند؛ تا اینکه آرنولد به دروغ به او گفت که دختران زیبایی هستند که فکر میکنند فرانکو از پس این کار بر میآید.
بلافاصله، با فکر این دختران زیبا در سرش، تمام موانع را شکست.
راهی که از طریق آن ذهن مان را تمرین میدهیم ما را عقب نگه میدارد.
بعضیاوقات، تنها شمای کوچکی از انگیزههای خارجی باعث میشود که باورهای محدودکننده را تغییر دهیم و اهدافمان را دنبال کنیم. زمانی که به خود باور داشته باشید، تنها چیزی که به آن نیاز دارید نفر دومی است که به شما باور داشته باشد. در آن زمان است که میتوانید شاهکار کنید !
درس شماره سه | زندگی یعنی تکرار.
آرنولد 5 ساعت در روز و 6 روز هفته را کار میکرد. اکثر ما بعد از 45 دقیقه تمرین خسته میشویم. در روز، ایمیلها و سفارشهای کاریش را بررسی میکرد، کلاسهای بازیگری خود را برگزار میکرد، به دانشگاه میرفت، 3 ساعت در روز تمرین میکرد و به ساخت و ساز میپرداخت.
آرنولد بهعنوان یک بدنساز روانشناسی موفقیتی که فراگرفته بود برای رسیدن به اهدافش پیروی میکرد.
بدنسازی یعنی ساختن ماهیچهها به وسیلهی تکرار یک حرکت خاص با تمرکز بالا. خیلی سریع آرنولد دریافت که اگر بخواهد یک عضله مشخص را تقویت کند تنها کاری که باید انجام دهد افزایش تعداد تکرارها و سپس آرامآرام افزودن به وزنهها است.
زمانی که او وارد حرفه بازیگری و سیاست شد از روش تکرار برای فراگرفتن نماش نامه و همچنین متون سخنرانیهایش استفاده میکرد.
جالب این است که یکی از عکسهای این کتاب از یکی از سخنرانیهای اوست که با مداد تعداد دفعاتی را که متن سخنرانی را خوانده بود علامت زده بود. درست مانند زمانی که تعداد دفعات تمرینات ورزشیاش را علامت میزد.
آرنولد لزوماً از رقیبانش باهوشتر نبود، تنها بیشتر از هر کس دیگری تمرین میکرد. فکر میکنید بتوانید در زندگی شخصی خود وظایف تان را بیشتر تکرار کنید، بیشتر تمرین و تلاش کنید تا به آرزوهایتان برسید ؟
درس شماره چهار | استادن بر قله کوه از بالا رفت از کوه دشوار تر است.
زمانی که آرنولد در بدنسازی به اوج رسید، ناگهان متوجه شد که تنبل و از خود راضی شده است و هنگام مطالعه کلافه میشود.
چرا که به بزرگترین هدف زندگیاش رسیده بود. برای او ایستادن در اوج از پیمودن مسیر سختتر بود.
داشتن یک کوه بلند برای بالا رفتن و رسیدن به رویا هایتان به شما انگیزه میدهد، اما زمانی که به رویایتان دست پیدا کنید، حفظ موفقیت برای مدتزمان طولانی سختتر خواهد بود. زیرا دیگر انگیزه شما از بین رفته است.
تجربیات آرنولد نشان از این دارد که همیشه باید هدفی داشته باشید تا به شما انگیزه بدهد و با حرفه قبلیتان هم متفاوت باشد. این راهی است که شما را در قله نگه میدارد.
«هر تکرار و هر ست، من را به هدفم نزدیکتر میکند.»
ـــ آرنولد شوارتزنگر
درس شماره پنج | بی دلیل بخندید!
حتی زمانی که آرنولد وزنهی سنگینی را بلند میکرد، خنده بر لب داشت. دردی که او برای بلند کردن چنان وزنه سنگینی متحمل میشد باید او را عصبانی یا ناامید میکرد.
تنها دلیلی که عصبانی یا ناامید نشدن او را توجیه میکرد این بود که آنطرف هدفش چیزی داشت که میتوانست به آن لبخند بزند.
او رویای رفتن به آمریکا و بهدست آوردن غیر ممکنها را داشت. این دلیلی بر لبخند دائمی او بود… رویای بزرگ شما چیست که هربار با فکر کردن به آن لبخند بر لبانتان بنشیند؟
درس شماره شش | هیجان باعث می شود که حضار را نبینید!
اولین باری که آرنولد مصاحبه تلویزیونی داشت به افراد پشتصحنه گفته بود که انگار حضار را نمیبیند! چراکه هیجان زیادی برای صحبت کردن درباره موضوع مورد نظرش داشت.
به جای ترس، آرنولد به هیجانش اجازه داده بود تا او را بهپیش براند. همه ما میتوانیم از این استراتژی برای انجام کارهای دیوانهواری که تمام شب ما را بیدار نگه داشته استفاده کنیم.
درس شماره هفت | پاسخ های منفی را مثبت بشنوید!
هالیوود پر از ناامیدی و پس زدن است. زمانی که همه این پس زدنها به سمت شما میآیند، باید مثل آرنولد ضدگلوله باشید! یکی از مربیان آرنولد به او گفته بود وقتی از دیگران نه میشنود، باید آن را پاسخی مثبت تعبیر کند و بر این اساس عمل کند.
این امر ممکن است کمی احمقانه به نظر برسد، اما به شما این امکان را میدهد تا در مسیری قدم بردارید که در حرفهتان به شما فروتنی، شجاعت و تزلزل ناپذیری هدیه میدهد.
درواقع آرنولد به خودش دروغ میگفت. او این کار را بهمراتب انجام میداد و این دروغها باعث میشد که کارهایی به چشم او بیایند که از پس انجام آنها بر میآید، نه آنهایی را که از توانایی او خارج است.
گول زدن ذهن یکی از راههای فوقالعاده زندگی است و میتواند شما را وادار به باور کردن هر چیزی بکند که باعث میشوند موفق شوید.
درس شماره هشت | فراتر از حرفه تان تفکر کنید.
آرنولد در حرفه بدنسازی منحصربهفرد بود. چرا که بران باور بود که نه تنها در قبال موفقیت خودش مسئول است، بلکه باید از موفقیتش بهعنوان راهی برای ترفیع و ترویج تناسباندام استفاده کند. این یکی از دلایل اولیهای بود که در مستند «Pumping Iron» مشارکت کرد و به یکی از ستارههای آن تبدیل شد.
اگر مخاطبین بیشتری را به مأموریت خود اضافه کنید، انگیزه شما دو چندان خواهد شد.
آرنولد معتقد بود که با هر رقابتی را که میبرد به افراد بیشتری به غیر از خود کمک خواهد کرد. همه ما به یکدیگر متصل شدهایم و نژاد بشر را به مراحل بعدی میبریم.
درس شماره نه | عادات و صفات عجیب و غریب شما هم می توانند مفید و کارآمد باشند!
درست مثل سیلوستر استالونه، آرنولد اگر میخواست که از الگوی معمول هالیوود مرسوم در آن زمان دنبالهروی کند، به فردی موفق بدل نمیشد. پس آرنولد چهکاری را متفاوت با بقیه انجام داد که او را از دیگران متمایز کرد؟
آرنولد از بدن ماهیچهای، لهجهای خشن اتریشی و اسمی جالب استفاده کرد تا در خاطرهها ماندگار شود.
آرنولد بهجای اینکه از این صفات عجیبوغریب شرمنده باشد، آنها را در آغوش گرفت و به آنها اعتراف کرد.
او به اندازه کافی برای اعتماد کردن به خود و متمرکز بودن بر روی این واقعیت که چگونه میتواند به چشمانداز خود برسد، آسیبپذیر بوده است.
یادبگیرید مانند آرنولد نقاط ضعف تان را تبدیل به نقاط قوت تان کنید؛ جوانبی که شما را متمایز میکنند میتوانند به نحوی مشابه مورد استفاده قرار گیرند.
درس شماره ده | هر چه بیشتر درگیر کش مکش باشید، با دوام تر و قوی تر خواهید شد.
تمام زندگی خود را صرف این میکنیم که از درد دوریکنیم و به دور از کش مکش باشیم. میخواهیم که خانه بزرگ و ماشین خوب داشته باشیم، در حالی که تنها مایلیم کمترین درد ممکن را تحمل کنیم.
مرجعی داریم که همه این رویاپردازی ها را نابود خواهد کرد. این مرجع، تمرین و کار کردن است.
همه ما از این امر آگاهیم که تناسباندام و ماهیچههای قوی تنها زمانی محقق میشود که از نتایج قبلی خود بگذریم و سختتر تلاش کنیم. پس اگر کش مکش در باشگاه حیاتی است، چرا در زندگی ما اهمیت چندانی ندارد؟
جواب به این سؤال چیزی است که آرنولد به آن دست یافت و با هر فرصت به گونهای رفتار کرد که انگار تمرینی است که در باشگاه آن را انجام میدهد. آرنولد میدانست که دقیقاً مثل ماهیچههایش، زندگی و ذهنش هم بدون کش مکش و تمرین رشد نخواهد کرد.
پیش گرفتن چنین رویکردی در تفکر هدفی است که همه ما باید به آن برسیم. همین ایده است که جهان را به جلو میراند و به ما کمک میکند تا مشکلاتی نظیر فقر و آلودگی را از بین ببریم.
درس شماره یازده | بدانید که چشم تمام جهان بر روی شکست شما متمرکز نیست!
فیلم «Last Action Hero» آرنولد یک شکست تمامعیار بود و در این کتاب، وی دراینباره توضیح داده است: «در این فیلم فرض میشود که تمامی جهان بر روش شکست شما متمرکز است.»
شما می توانید نتیجه داشته باشید و یا بهانه؛ اما هر دو را نمی توانید هم زمان داشته باشید
آرنولد دریافت که در اکثر اوقات مردم هیچ ایدهای نسبت به شکستی که متحمل شدهاید ندارند و اصلاً برای آنها مهم نیست. آنها ریزبهریز اطلاعات درباره شما را نمیخوانند و به دنبال ویدئوهای یوتیوب شما نیستند. این تنها خیالی باطل است که درگیر آن میشویم.
همه افراد مشکلات خودشان را دارند که باید به آنها برسند و وقتی برای فکر کردن راجع به شما ندارند.
اگر بخواهید همواره به این فکر کنید که مردم چگونه نسبت به مشکلات شما در زندگی واکنش نشان میدهند، اشتباهاتتان شما را از پا درخواهند آورد. به جای این کارها بر روی موفقیت بعدی خود متمرکز شوید و در گذشته ساکن نباشید.
درس شماره دوازده | نیاز داریم که کمتر به خودمان و بیشتر به دیگران نگاه کنیم.
از دیدگاه آرنولد همه ما بهشدت خود شیفته شدهایم. وی از پیشرفت ایالت، کشور و همسایگان خود بیشتر از پیشرفت خودش در فیلم و بدنسازی خوشحال میشود.
همانطور که همیشه گفتم، فقط خود شما نیستید! کارآفرینی و زندگی تنها برای خود شما نیست.
این همان دلیلی است که باعث شده آرنولد به اینهمه موفقیت برسد و مردم پا جا پای او میگذارند. این مورد تنها یکی از رازهای موفقیت آرنولد بود که برای رسیدن به موفقیت های او باید از آن آگاه باشید.
«چشماندازی داشته باشید، به خودتان اعتماد کنید، بعضی قوانین را بشکنید، مخالفان را نادیده بگیرید و از شکست نهراسید.»
درس شماره سیزده | خود برای بیشتر عمر کردن دلیل باشید.
رهبران با کلمات عجین شدهاند. آنها معمولاً چشماندازهایی را توصیف میکنند که خیلی از خودشان بزرگترند. چگونه میتوانیم معنی زندگی را دریابیم و به آن بپیوندیم. این سؤال دلیلی فراتر از ما دارد.
تمام دوندگیهای ما بهموجب همین یک دلیل است.
دلیل خود را پیدا کنید، با حداکثر ظرفیت خود از آن بهره ببرید و از آن برای مقاصد بهتر استفاده کنید.
درس شماره چهارده | موقعیت هایی را که باعث آسیب روانی می شود جشن بگیرید!
این کش مکشها و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات است که معرف ما خواهند بود. پدر آرنولد همیشه او را تحقیر میکرد و کتک میزد. زمانی که آرنولد کودک بود، از این واقعیت ناراحت میشد اما زمانی که بزرگتر شد دریافت که این درد و کش مکش همان چیزی است که به او انگیزه داد تا استرالیا را ترک کند و به شهرت جهانی برسد.
اگر آرنولد دوران کودکی سختی را تجربه نکرده بود، آیا میتوانست در فیلمهایی مانند ترمیناتور بدرخشد؟ احتمالاً نه. مردی که به ما درس داد که به دوستان مان احترام بگذاریم و نگذاریم که شهرت، خیرخواهی را از ما بگیرد.
اگر آرنولد از موقعیتی که باعث آسیب روانیاش میشد استفاده نمیکرد تبدیل به یکی از بهترین چهرههای عمومی تاریخ نمیشد و همچنین میلیونها باشگاههای بدنسازی را در سراسر جهان نداشتیم.
ما منتظر دیدگاه و نظراتتون هستیم که بتونیم یه هم افزایی خوبی داشته باشیم. نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع بزرگ موفق از افکار مثبت با همدیگر بسازیم.
امیدوارم در تک تک لحظات زندگیتون خدا رو حس کنید و معجزه هاشو تو زندگیتون ببینید و بشین رفیق فابریک خدا مثل ابراهیم خلیل الله.
امیدوارم به ثروت بی نهایتی برسید که نه قبل از شما بوده و نه بعد از شما همچون سلیمان نبی.
در پناه یگانه خالق گیتی ، شاد ، سالم ، تندرست و ثروت مند باشید