منطقه امن (comfort zone)، شاید تا به حال به این شکل نام آن را نشنیده باشید اما همه ما در زندگی یک منطقه امن داریم. مانند خانه، برای برخی محدوده بزرگتری را شامل میشود و برای افراد دیگری محدوده کوچکتر. ما همیشه دوست داریم درون منطقه خود باشیم، پا را آن طرف تر نگذاریم و اصطلاحاً خط قرمزهای خودمان را رد نکنیم.
این منطقه امن یک چیز خوب است تا زمانی که محدودیتهای آن از وسواسهای فکری ما سرچشمه نگیرد.
واضحتر بگویم، معمولاً افرادی که دچار مشکلات خاصی در زندگی خود میشوند، کم کم این محدوده خود را کوچک میکنند، زیرا میترسند که دوباره آن بلای سر آنها بیاید.
یک مثال کاملاً شخصی برای خود من این است. من یک تصادف سخت در سال 87 در جاده، و هنگام شب داشتم و به سختی از آن جان سالم به در بردم.
از آن زمان تا سال 96 که حدود 9 سال از آن واقعه گذشته است من به هیچ وجه شب وارد جاده نشدم. و حتی روزها هم به سختی امکان داشت از شهر خارج شوم.
ابتدا فکر میکردم با محدود کردن سفرهای جادهای خودم در حال کمک کردن به خودم هستم اما سخت در اشتباه بودم، درواقع من در حال بزرگ کردن یک اتفاق ساده و تبدیل کردن آن به یک بحران بودم.
حتماً شما هم که در حال خواندن این مطلب هستید با چنین بحرانهایی مواجه بودهاید. ورشکستگی، طلاق، آتش سوزی و …. و حالا این مشکلات سبب شده تا اعتمادتان کم شود و دایره رفتاری خود را به شدت محدود کنید. البته برخی دیگر هم هستند که بدون هیچ مشکلی در ذهن خودشان یک محدودیت را پروش میدهند.
مثلاً خجالتی هستند و از سخنرانی در جمع فرار میکنند. یا میترسند که ایدهای که در سردارند را پیاده کنند.
قواعد کلی در این باره برای افراد موفق وجود دارد :
- افراد موفق کسانی هستند که به سراغ کارهایی میروند که همه از انجام آنها ترس دارند
- افراد موفق کسانی هستند که عاشق انجام چالشهای مهم هستند، عاشق خطر کردن، دل به دریا زدن و پریدن از ارتفاع!!
- افراد موفق کسانی هستند که از بودن در منطقه امن عذاب میکشند، حوصلهشان سر میرود و دیگران آنها را دیوانه خطاب میکنند.
باید بگویم زندگی دائمی در منطقه امن ما را مانند یک برکه راکد میکند و عمرمان را در یک نقطه ولو در امنیت اما هدر میدهد. باید ما تبدیل به رودخانهای شویم که هرچند در مسیر حرکت با پیچ و خم و سنگهای روبه رو میشویم اما این رودخانه خروشان و در جریان است و از زندگی خود لذت میبرد.
۵ قدم برای بیرون آمدن از منطقهی امن
دیگر اسیر خودتان نباشید!
حالا وقت آن است که لاک خود را بشکنید، اگر شما هم میخواهید از منطقه امن خود بیرون بیایید و زندانی که خودتان دور خودتان ساختهاید را بشکنید، ما 4 توصیه کاربردی برایتان داریم که در ادامه میتوانید آن را بخوانید.
قدم اول » تفاوت را به کارتان تزریق کنید
همه ما صاحب کسب و کار هستیم و برای انجام آن قاعدهای داریم. از فروشنده تا نویسنده، از راننده تا آرایشگر. اما تا به حال فکر کردهاید که برای پریدن روی پله بالای موفقیت باید جهش کنید؟ در قدم اول سعی کنید کارتان را متفاوت انجام دهید. اما متفاوت اصولی. اینطور شروع کنید:
- در گوگل شغل خود را سرچ کنید، سپس ماهرترین و معروفترین افرادی که همزمان در سراسر جهان در حال انجام شغل شما هستند را پیدا کنید. ببینید چه چیزی تفاوت را برای آنها رقم زده است؟ آنها چطور همان کار شما را انجام میدهند و حالا معروف شدهاند.
- بعد از الگو برداری سعی کنید آن را با شرایط خودتان وقف بدهید. نیاز نیست حتماً دقیقاً همان کار را کنید. شما باید مدل خودتان را ارائه کنید اما سعی کنید الگوبرداری کنید.
- در آخر هم از اینکه متفاوت باشید نترسید، از اینکه یک خیاط، آشپز، نویسنده و…. متفاوت باشید و مردم به شما به شکل عجیب و غریب نگاه کنند نترسید.
مثال: در سراسر جهان صدها هزار نفر هستند که آشپز فوقالعاده حرفهای و درجه یکی هستند. اما شاید کار آنها به شکل مناسبی دیده نشده باشد و در حد یک شغل روتین و روزانه برای گذران زندگی استفاده میکنند.
اما یک آشپز معروف ترک ناگهان در اینستاگرام ورود کرد و به خاطر حرکات جالبش به چنان شهرت جهانی دست یافت که تمام افراد سرشناس جهان حداقل برای عکس گرفتن با او به رستورانش رفتند!!!
از نظر من حرکات این آشپز کاملاً مسخره و بیمزه است، من هیچ وقت جرئت نمیکنم این کار را انجام بدهم اما فکر من یا دیگران مهم نیست.
مهم این است که حالا نصرت گوکچه با هشتگ #SaltBae در فضای مجازی معروفترین آشپز جهان است. نه به خاطر دستپختش بلکه به خاطر نمایشش.
قدم دوم » دایره خود را گسترش دهید
انسان در کودکی کاملاً نترس است، از هیچ چیز نمیترسد. اما هرچقدر بزرگتر که میشود محتاطتر شده و بیشتر جانب احتیاط را رعایت میکند. این همان مشکلی است که ما را به عقب میراند. حرف من این نیست که ریسکهای بزرگ و سخت کنید. اما سعی کنید دایره خود را وسیعتر کنید.
فرض کنید که از ارتفاع میترسید. من قول میدهم که هیچ لذتی در زندگی تا بالاتر از غلبه کردن بر آن نیست. یکی بیماران که ترس از ارتفاع داشت تعریف میکرد که حتی از چهارپایه هم میترسید. تا اینکه شروع کرد به غلبه بر آن. ابتدا با راه رفتن روی پشت بام شروع کرد، نشستن روی ارتفاع را آغاز کرد. آنجا مینشست و موسیقی گوش میداد.
او میگفت بعد از یک سال به جایی رسید که با استفاده از بانجی جامپیک سقوط آزاد را تجربه کرد. وقتی از او درباره تجربهاش سؤال کردم گفت: احساس غرور وصف ناشدنی دارم، انگار قدم بلندترشده و از بالا به همه نگاه میکنم، هیچ تجربهای بهتر از این در زندگیام نیست.
قدم سوم » خودتان را به چالش بکشید؛ تفاوت را ایجاد کنید
ما از متفاوت بودن میترسیم، اگر نگاه کنید شما حتی سالهاست که مسیر رفت و آمد خانهتان را هم عوض نکردهاید. پس شروع کنید. حتماً سعی کنید در روز یک کار متفاوت را آغاز کنید. کاری که کمی از آن میترسید. از کارهای کوچک شروع کنید، مطمئن باشید در آخر روز چنان احساس غروری میکنید که حتماً فردا هم به فکر تکرار این تفاوتها خواهید بود.
کاری کنید که همه بگویند فلانی چقدر فرق کرده، او آدم سابق نیست. اگر فرد منزوی هستید و از برقراری ارتباط با دیگران میترسید خودتان را وارد چالش کنید. مثلاً در روز با 3-4 آدم غریبه صحبت کنید. در اتوبوس، مترو، پارک یا حتی هنگام پیادهروی.
اگر به استیلتان نمیخورد ورزش کنید، پس ورزش کردن را شروع کنید. اگر شنا بلد نیستید به سراغ یادگیری آن بروید. هر ماه یک چالش را برای خودتان ایجاد کنید و سعی کنید آرام آرام به آن حمله کنید. مطمئن باشید که جدیدترین و فوقالعادهترین حس جهان را تجربه خواهید کرد.
در این زمینه میتوانید فیلم باشگاه مشت زنی (Fight Club) را ببینید تا انگیزه پیدا کنید.
قدم چهارم » پیروزیهای خود را جشن بگیرید؛ از موفق شدن نترسید
به پیروزیهای خودتان اهمیت بدهید، آنها را حتماً برای دیگران بازگو کنید و بگویید که چه کار سختی را انجام دادهاید. موفقیت موفقیت است، چه کوچک چه بزرگ. شاید مثلاً یادگرفتن شنای شما به نظرتان برای دیگران جذاب نباشد اما آن را بگویید.
بگذارید خانواده و اطرافیان بفهمند که شما در حال پیشرفت هستید. مطمئن باشید روزی همین پیروزیهای کوچک شما به الگویی برای آنها تبدیل خواهد شد. اصلاً نترسید. من افراد زیادی را میشناسم که از موفقیت میترسند. از پولدار شدن میترسند. از اینکه پیشرفت کنند میترسند.
این ترسها را فرهنگ غلط جامعه ایرانی به ما تزریق کرده است. بیشتر سنتها دروغ است. خدا دوستدار انسانهای مفید و موفق است نه افراد بیچاره. فکر خودتان را کاملاً عوض کنید و سعی کنید تا میتوانید از دایره خود بیرون بپرید.
در این زمینه حتما سری مقاله ترس از ثروتمند شدن؛ دلیل شماره یک پولدار نشدنتان است را بخوانید.
قدم پنجم » نتیجه، همفکری با دیگران
شما خواننده محترم که در حال خواندن این متن هستید، همین حالا چه فکری در ذهنتان دارید؟ چه چیزی چالش شماست و آرزو دارید ترس از رسیدن به آن را بشکنید؟ تابوی زندگی شما چیست؟ همین که جرئت کنید آن را بگویید یعنی آغازی بر تغییر آن.
پس در بخش نظرات اول به ما بگویید که چه چیزی را دوست دارید تغییر دهید. و همچنین بگویید که دایره محدوده شما کجاست و این دایره محدود چقدر شما را از لذتهای زندگی دور کرده است.
خود من در پایان باید بگویم که از سال 96 تا 97 آنقدر شبها در جادههای اطراف شهر رانندگی کردم که دیگر آن مشکل را به طور کامل برطرف کردم. شما هم از تجربههای خودتان به ما بگویید.
نظرتان را با ما زیر همین مقاله به اشتراک بگذارید
ما منتظر دیدگاه و نظراتتون هستیم که بتونیم یه هم افزایی خوبی داشته باشیم. نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع بزرگ موفق از افکار مثبت با همدیگر بسازیم.
امیدوارم در تک تک لحظات زندگیتون خدا رو حس کنید و معجزه هاشو تو زندگیتون ببینید و بشین رفیق فابریک خدا مثل ابراهیم خلیل الله.
امیدوارم به ثروت بی نهایتی برسید که نه قبل از شما بوده و نه بعد از شما همچون سلیمان نبی.
در پناه یگانه خالق گیتی ، شاد ، سالم ، تندرست و ثروت مند باشید