رهبری یک مجموعه یک مسئولیت بزرگ است. کارمندان و مردم به تصمیمات شما نگاه می‌کنند، به رفتار شما. اینکه چطور آن‌ها را هدایت می‌کنید، چطور پشتیبان مجموعه هستید و کار را به نتیجه می‌رسانید.

یک رهبر واقعی راهش از دیکتاتورها و رئیس‌ها جداست. او با تواضع در کنار افراد مجموعه‌اش زحمت می‌کشد، به آن‌ها امید و اعتماد به نفس می‌دهد و الهام بخش حرکت آن‌ها خواهد بود.

خیلی از مردمی که به عنوان کارمند و زیردستان یک رهبر کار می‌کنند فکر می‌کنند که می‌توانند رهبر بهتری از او باشند. اما جالب است بدانید که توماس چامورو-پرموسیک، انجام داده حدود 80% مردمی که فکر می‌کنند رهبر بهتری هستند در زمان رسیدن به قدرت عملکرد بدتری از رهبر فعلی به جای می‌گذارند.

درواقع مردم زمانی که از دور به پست رهبری نگاه می‌کنند فکر می‌کنند به راحتی می‌توانند کار یک رهبر را انجام دهند اما در حقیقت بیشتر آن‌ها اصلاً نمی‌دانند که رهبر بودن چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد. برای اینکه شما با موضوع بهتر آشنا شوید بهتر است ببینید که اصلاً رهبری چیست؟

 ــ معنای واقعی رهبری ــ

پرسش‌هایی که کمک می‌کند رهبر درون‌تان را بشناسید

اگر این سؤال را از مردم عادی بپرسید میگویند رهبری یعنی مدیریت کارهای یک مجموعه. این یک تعریف ناقص است. درواقع رهبری یعنی یک فرد که تعادل را در مجموعه حفظ کرده و بر روی کارمندان تأثیرگذار است.

رهبر واقعی سعی می‌کند تا تمام مدت تعادلی بین حفظ نیازهای کارمندان و نیازهای شرکت را برقرار کند.

اگر رهبر فقط بخواهد به کارکنان برسد، دیگر نیازهای شرکت تأمین نمی‌شود.
و اگر فقط  به خواسته‌های شرکت توجه شود؛ کارمندان احساس می‌کنند که زیر دست یک دیکتاتور  هستند.

رهبران واقعی آگاهی و مهارت استراتژیکی در برقراری تعادل در شرکت را دارند و می‌دانند که حضور آن‌ها می‌تواند نقش کلیدی در نگه‌داشتن مجموعه و کارمندان در یک مسیر تعامل را دارد.

کلید موفقیت یک رهبر، امروزه نفوذ و قدرت نیست. بلکه توانایی در حفظ تعادل است کن بلانچارد نویسنده و چهره‌ی سرشناس مدیریت و رهبری

» آیا شما می‌توانید یک رهبر واقعی باشید؟

اگر شما قصد دارید رهبر یک مجموعه باشید یا فکر می‌کنی که برای رهبری آماده هستید. توصیه می‌کنم این 3 سؤال زیر را خوب بررسی کنید و با خودتان بسنجید که آیا واقعاً آماده این کار هستید:

اگرچه سبک‌های متفاوتی از رهبری وجود دارد اما در نهایت همه آن‌ها بر اصول واحدی استوار هستند. رهبران نیاز به هوشی هیجانی دارند (هوش هیجانی چیست و چقدر تاثیرگذار است؟) تا با کمک این قدرت بتوانند از سختی‌ها عبور کنند و در شرایط بد یک الهام بخش تاثیرگذار بر دیگران باشند. بتوانند تعادل را بین کار و کارمندان حفظ کنند و همچنین شانه به شانه دیگران مسئولیت‌ها را بر عهده بگیرند و خود را در وسط معرکه کاری قرار دهند.

۱ ) آیا رهبری درون شما وجود دارد؟

شاید واقعاً بی‌معنی باشد اما طبق تجربه مهم‌ترین رهبرها هرگز نمی‌خواستند رهبر باشند. یا اینکه فقط می‌خواهید به خاطر عنوان جذاب آن به این موقعیت دست پیدا کنید. فکر می‌کنید که خب رهبر شدن هم بخشی از حلقه پیشرفت است و باید در مسیر خود به آن نیز برسید. شما می‌خواهید رهبر باشید بدون اینکه به جنبه‌های اصلی آن توجه کنید. یا بدون اینکه بخواهید سختی آن را به دوش بکشید. مانند بسیاری از مدیران امروزی سازمان‌های دولتی ما که فقط نقش آن را بازی می‌کنند.

رهبران خوب افراد مشورت پذیری هستند؛ همین امر آن‌ها را از دیکتاتورها که فقط می‌خواهند حرف حرف خودشان باشد جدا می‌کنند. شما چقدر حاضر هستید به نظر دیگران احترام بگذارید؟

آن‌ها حرف‌های دستوری نمی‌زنند و فرمانی نمی‌دهند که خودشان ناظر آن باشند. کسی که رهبری در وجود اش خودش را یکی از کارکنان حاضر در میدان می‌بینید و می‌خواهد همه چیز را با تعامل حل کند. این از درون یک رهبر واقعی می‌آید و نقشی برای شما بازی نمی‌کند.

۲ ) آیا دیدگاه واقعی دارید یا فقط تشنه قدرت هستید؟

چرا می‌خواهید رهبر شوید؟ آیا شما واقعاً می‌خواهید سرپرستی یک تیم را به عهده بگیرید؟ آیا آماده هستید در راه تیم و رسیدن به هدف از همه چیز خود بگذرید؟ یک رهبر واقعی بخاطر وظیفه کار نمی‌کند. او از روی عشق و خواست قلبی‌اش کارها را پیش می‌برد. آن‌ها اصلاً نیاز به پول ندارند یا تشنه قدرت نیستند.

برای اینکه مثال واضحی زده باشم باید به فیلم ایستاده در غبار اشاره کنم.
احمد متوسلیان یک فرد ساکت، گوشه گیر و فنی بود که ظاهر او به هیچ عنوان مناسب یک رهبر جنگی نبود اما در اوج جوانی در دوران جنگ چنان پتانسیلی از خود نشان داد که همه فرماندهان بزرگ جنگی برای عملیات‌های پیچیده با او مشورت می‌کردند. اما سرنوشت او مثل یک سرنوشت رهبر واقعی در جنگ بود. او همیشه جلوتر از سربازان در خط آتش دشمن قرار می‌گرفت و همیشه می‌گفت که یک رهبر جنگی نباید زنده بازگردد.

این نمونه نشان می‌دهد که رهبری در وجود او بوده است. آیا چنین پتانسیلی در شما وجود دارد یا اینکه فقط برای پست جذاب و احتمالاً وضعیت مالی آن دوست دارید رهبر یک سازمان باشید؟

۳ ) آیا حاضر هستید دست به کارهای کثیف بزنید؟!

آیا شما برای موفقیت حاضر به انجام هر کاری هستید؟ یعنی دستور دهید و از راه‌های کثیف به مقصود خود برسید؟ رهبران واقعی باهوش و فروتن هستند اما هیچ کاری را با بدی انجام نمی‌دهند.

آن‌ها فقط هدفشان موفق شدن نیست. بلکه انسانیت و مرام را در فاکتورهای کاری خود قرار می‌دهند. آن‌ها در پروژه‌هایشان قصد سود ندارند بلکه می‌خواهند کاری برای کمک به مردم انجام دهند. همیشه منفعت عمومی را در نظر می‌گیرند و از آسیب رساندن به دیگران خود داری می‌کنند.

آن‌ها فشار روی کارمندان نمی‌گذارند، به هر طریقی از آن‌ها کار نمی‌خواهند و آن‌ها را درک می‌کنند. حالا شما خودتان را بسنجید ببینید می‌توانید این‌گونه باشید؟ از منافع خود بگذرید؟ فقط راه درست را پیشه کنید یا خیر!

شما انتخاب کنید؛
اگر شما بخواهید یک رهبر باشید ترجیح می‌دهید شبیه به چه کسی رفتار کنید. اصلاً معیار شما از یک رهبر خوب کیست؟ لطفاً برای ما و سایر خوانندگان بگویید که چه کسی از دید شما یک رهبر خوب است و چه ویژگی‌هایی باعث شده تا او را انتخاب کنید. آیا در خودتان یک رهبر می‌بینید؟