آیا راز یا جادویی در هدف گیری سامورایی های معبد کیودو بود که با چشمان بسته میتوانستند هدف ها را در تاریکی رصد کنند و دقیق تیر را از کمان به سمت هدف سوق دهند؟
ایگن هریگل اینطور فکر میکرد.
او یک جوان آلمانی بود که تحت تاثیر داستان های شرق دور قرار گرفته بود و میخواست به حکمت واقعی آنها پی ببرد.
برای همین منظور به ژاپن سفر کرد و در معبد کیودو زیر نظر استاد بنام کنزو تعلیم دید.
او میخواست یک سامورائی شود،
بتواند در سخت ترین مبارزات بجنگد، نشانه گیری دقیق تیر و کمان را
یادبگیرد و بتواند از آن استفاده کند؛ اما برخلاف تصوراتش، او به مدت 4
سال، فقط یک تمرین ساده باید انجام میداد : از فاصله 4 متری با یک هدف ثابت
و با تیر و کمان تمرین کند.
او باید این تمرین را انجام دهد، زیرا کنزو مجبورش کرده بود.
هر وقت به نزد کنزو میرفت تا از بی نتیجه بودن تمرینش شکایت کند، کنزو به او میگفت “فقط تمرین کن، برای رسیدن به هدف تمرین کردن مهم تر از داشتن خود هدف است…”
پس از این همه مدت، یک روز کنزو به ایگن اجازه داد تا تمرین بعدی را شروع کند، یعنی شلیک به هدف دورتر؛ در ابتدا ایگن هیجان زده بود، زیرا میدانست باید امروز نتیجه 4 سال زحمتش را ببیند، اما او موفق نشد به هدف بزند و سرخورده تر از قبل شد.
زمانی که ناراضی از شرایط، زندگی و این همه زحمت بیهوده در حضور کنزو لب به شکایت گشود، پس از گفتن حرف هایش و شنیده شدن آنها، کنزو تنها یک جمله گفت، که اولین جمله کتاب پرفروش ایگر هریگل پس از نوشتن خاطراتش شد، کنزو گفت :
«هدفی که نشانه گرفتی مهم نیست؛
بلکه، نحوه نزدیک شدن به هدفت است که نتیجه شلیک-ات را مشخص میکند.»
آیا نشانه گیری ایگر اشتباه بود؟ یا طرزفکر او راجع به هدفگیری و تیراندازی اشتباه بود؟
این مسئله ای بود که ایگر را به فکر انداخت…
او تصمیم گرفت راجع به این موضوع بیشتر فکر کند؛
احساس میکرد مشکل بزرگی از زندگی اش را در قالب یک جمله راجع به هدف گیری اش از زبان کنزو شنید که میدانست باید حل شود.
سوالی که در ذهن داشت این بود : آیا در زندگی هدف مهم است یا مسیر؟
ایگر به مدت 10 سال در معبد کیودو زندگی کرد، آموزش دید و از نظر
فکری به درجه ای رسید که پاسخ سوالش را یافت. او پس از دریافت هرآنچه که
بدنبالش بود، ماجراجویی اش را با ترک معبد کیودو آغاز کرد و سپس در کتاب
پرفروشش تمام اتفاقاتی که برایش افتاده بود را به رشته تحریر درآورد.
ما در این مقاله میخواهیم به صورت مختصر و مفید راز تمرکز بالای سامورایی ها را یادبگیریم، اینکه چطور به تمرین هایی ساده می پرداختند که باعث موفقیت های شگفت انگیزی میشد. آیا اصول و روشی وجود داشت که آنها از آن پیروی میکردند؟
این مقاله یکبار برای همیشه دیدگاه شما را نسبت به اهداف، مسیر و طریقه تمرکزتان تغییر خواهد داد.
شما پس از خواندن این مقاله، با ذهنی باز قادر خواهید بود :
- نتایج بهتری در زندگی با تلاش کمتر بدست آورید
- اهداف تان را در زندگی به درستی مشخص کنید و گام هایتان را دقیقا در جهت دستیابی به آنها بردارید
- سریع تر تصمیم بگیرید و انتخاب های بهتری داشته باشید
- زندگی تان را بر اهداف اصلی تان متمرکز کنید
- تمام فعالیت هایتان را در راستای دستیابی به هدف مهم زندگی تان بچینید
+ 3 تمرین مهم که در معابد سامورایی ها جهت افزایش تمرکز تعلیم داده میشود.
شما با خواندن این مقاله خلاصه کاربردی و جان کلام کتاب هــنــر آرکری از ایگر هریگل را خواهید خواند و می آموزید چطور مانند یک سامورایی تمرکز کنید تا اهداف تان را یکی پس از دیگری بدست آورید.
برای یک ماجراجویی ذهنی آماده اید؟ شروع کنیم…
پس از آنکه ایگر پس از چند سال متوالی تمرین با هدف نزدیک، در اولین تمرین با هدف دورتر شکست خورد، سرخورده و ناامید قصد ترک معبد را داشت. او فکر میکرد تمام این مدت زحمت بیهوده کشیده و هیچ نتیجه ای دریافت نکرده است.
او نزد کنزو رفت و موضوع را با او در میان گذاشت.
کنزو گفت : همه چیز، هدفگیری است. هدف گیری تنها دیدن هدف نیست، هدف گیری نحوه قرار گرفتن پاها، شیوه تنفس، طرزفکر، نگاه، لرزش دست و حتی شنیدن صدای محیط اطراف است.
ایگر کمی گیج شد و از کنزو خواست بیشتر توضیح دهد، کنزو ادامه داد :
«زمانی که به تمرین می پرداختی، باید فقط به تمرین فکر میکردی نه نتیجه.
فکر کردن به نتیجه باعث میشد تمرین ات صحیح انجام نشود و یک تمرین غلط به
ظاهر کوچک میتواند تاثیر زیادی بر روی نتیجه داشته باشد که نادیده گرفته
شده است.»
آنچه ایگر درک کرده بود، اهمیت آمادگی قبل از رسیدن به مرحله تیراندازی بود. او به اشتباه تمام تمرکزش را بر روی نتیجه قرار داده بود غافل ازینکه تنها زمانی نتایج صحیح بدست می آیند که تمرکز بر روی تمرین باشد.
در واقع، کنزو میخواست به ایگر آموزش دهد که روند و مسیر رسیدن به هدف، به مراتب از خود هدف مهم تر است. این بزرگترین درسی بود که ایگر یادگرفت.
نه تنها کنزو، بلکه تمام افراد بزرگ تاریخ که به دستآوردهای بزرگی در زندگی نایل شدند بر این عقیده بودند که تمرکزتان را از هدف، به روند تغییر دهید. آنچه باعث میشود به هدف برسید، روندی است که به هدف منتهی است.
اما اگر تمرکزتان بر روی هدف باشد، ممکن است هر روندی را پیش بگیرید که مطمئن نیستید به هدف منتهی شود. برای مثال، زمانی که هنری فورد (موسس اولین کارخانه تولید انبوه اتومبیل) پرسیدند اگر شما تمام ثروتتان را از دست بدهید چه کار خواهید کرد؟ هنری فورد پاسخ داد : در عرض 5 سال به ثروتی بیشتر از ثروت امروزم دست پیدا خواهم کرد.
میدانید چرا؟ چون او میدانست روند رسیدن به ثروت به مراتب مهم تر است از ثروت !
با قرار دادن تمرکز بر روی روند، او یاد گرفته بود مدیریت بحران داشته
باشد، با کارمندان سرسخت تعامل داشته باشد، با شریک های کاری توافق کند،
مشتری را بشناسد و کیفیت محصول را افزایش دهد که تمام آنها باعث شده بود به
ثروت برسد.
اما اغلب اوقات ما مرتکب این اشتباه بزرگ میشویم.
به جای قرار دادن تمرکز بر روی روند، بر روی هدف تمرکز میکنیم و تنها کاری که میکنیم دوری از هدف است.
یک مثال دیگر؛
شما مدیر یک شرکت هستید. میخواهید سود شرکت را در عرض 1 سال 2 برابر کنید. شما با خواندن این مقاله، میدانید که دو انتخاب دارید :
- تمرکز بر روی روند
- تمرکز بر روی نتیجه (هدف)
اگر گزینه شماره 2 را انتخاب کنید یعنی بر روی نتیجه تمرکز کنید و بخواهید هرچه سریع تر به هدف مورد نظرتان برسید، ممکن است کیفیت محصولتان را با تولید بیشتر کاهش دهید، از کارمندانتان بیشتر کار بکشید که در مدت کوتاهی باعث نارضایتی شان میشود، بیشتر کار کنید و خستگی فکری باعث شود تصمیمات مالی اشتباهی بگیرید و در آخر پس از تلاش و زحمت فراوان چیزی جز ضرر نداشته باشید !
اما، شما میخواهید هوشمندانه و تضمینی به هدفتان برسید، پس گزینه اول را انتخاب میکنید.
احتمالا حدس میزنید چه اتفاقی خواهد افتاد؛
شما بدون توجه به هدف، سعی میکنید بر روی روند تمرکز کنید. کیفیت مصحول تان
را کمی افزایش میدهید، روابط تان را با کارمندانتان بهتر میکنید. در کنار
کارتان تفریح هم میکنید تا خستگی فکری تان برطرف شود و بتوانید تصمیمات
بهتری بگیرید، از طراحی تبلیغات برای محصولتان لذت میبرید و در آخر پس از
مدتی که اصلا گذر آنرا متوجه نشدید متوجه میشوید سود شرکت تان بیش از 2
برابر رشد کرده.
میدانید چرا؟ چون با تمرکز بر روند صحیح، دستیابی به اهداف تضمینی است !
امروزه این شیوه تمرکز و هدفگذاری در تیم های حرفه ای ورزشی نیز مشاهده میشود.
مربیان تراز اول دنیا هرگز بر روی نتایج تمرکز نمیکنند. آنها حتی به نتیجه
بازی ها هم اهمیت زیادی نمیدهند. آنچه برای مربیان تراز اول دنیا به معنی
موفقیت است، روند صحیح است.
برای این دست از مربیان حرفه ای، 10 بار گل زدن در یک بازی فوتبال مهم نیست، مهم به شیوه صحیح گل زدن، به شیوه صحیح پاس دادن، به شیوه صحیح یارگیری کردن و … است. زیرا آنها میدانند اگر پاس دهی شما به شیوه اصولی و صحیح در شما نهادینه شود، بدون شک در آینده از مزایای آن بهره مند خواهید شد و نتیجه آن یک بازی خوب که منتهی به برد است، میشود.
اما چطور مانند سامورایی ها تمرکز کنیم؟ برای این منظور یک تمرین 3 مرحله ای وجود دارد که در معابد ژاپنی به سامورایی ها تدریس میشود تا تمرکز بهتری بر روی روند داشته باشند.
- تمرین به موقع
آنچه قانون طلایی سامورایی ها نام دارد، تمرین به موقع است.
به عنوان سامورایی شما باید سر ساعت معیتی در دوجو (محل تمرین) حاضر شوید و سر ساعت از دوجو خارج شوید و به منزل بروید. برای سامورایی ها دیرکرد، معطلی و حتی پرسه زدن پس از تمرین بی معنی و عیب محسوب میشود.
- آنچه شما برای انجام تمرین شماره 1 لازم دارید انجام دهید، تمرین قبل از نیاز به تمرین است.
- اگر فروشنده هستید، قبل از تماس با مشتری آنقدر دیالوگ های فروش را تمرین کنید که در آن مهارت پیدا کنید.
- اگر ورزشکار هستید، قبل از مسابقه و تمرین گروهی آنقدر تمرین کنید تا هنگام مسابقه یا تمرین گروهی کمترین ایراد را نداشته باشید.
- اگر کارآفرین هستید، قبل از اینکه تبدیل به شرکت بزرگ شوید تمام آنچه را که لازم است به یک شرکت بزرگ تبدیل شوید را داشته باشید، حتی اگر هیچکس جز خودتان آنها را متوجه نشود.
- تمرین منظم و طبیعی
سامورایی ها به جای تمرین شدید اما کم، تمرین ملایم اما منظم و مرتب دارند.
آنها شاید به عنوان تمرین فقط باید روزانه با تیر و کمان به یک هدف نزدیک شلیک کنند، اما به مدت چندین سال هر روز اینکار را میکنند تا کوچکترین حرکاتشان را تحت کنترل بگیرند و آنرا بهبود دهند.
برای مثال بیل گیتس، آنطور که خودش در یک مصاحبه با بلومبرگ گفت قبل از 30 سالگی حتی 1 روز استراحت هم نداشت و هر روز حتی به مقداری کم، کار میکرد.
- اگر فروشنده هستید، هر روز با مشتریان در تماس باشید، به مراتب بهتر است ازینکه تنها دو روز در هفته با 20 مشتری در تماس باشید.
- اگر ورزشکار هستید، هر روز به مدت 2 ساعت تمرین به مراتب نتایج بهتری از 3 روز در هفته به مدت 4 ساعت تمرین خواهد داشت.
- اگر کارآفرین هستید، هر روز قسمتی از کارتان را حتی به میزان کم بهبود ببخشید، به مراتب بهتر است از اینکه در یک ماه تغییرات بزرگی پدید آورید.
- تمرینات شتاب دهنده
این نوع تمرینات شما را یک درجه بیشتر به هدفتان نزدیک میکنند.
زیرا شما بیش از توان تان تمرین میکنید !
فلسفه تمرین های شتاب دهنده، افزایش مهارت است. برای مثال، تمرینِ شلیک به هدف دوردست برای ایگر یک تمرین شتاب دهنده بود. دامنه مهارت هایش وسیع تر شد و باعث شد بیش از توانی که تا به آن روز صرف تمرین میکرد، تلاش کند.
شعار این تمرین 110% توان تان تلاش کنید است.
شما باید بیش از حدی که تا به امروز میتوانستید، کاری را انجام دهید. برای مثال
- اگر فروشنده هستید، به مشتری های بانفوذتر، شرکت های بزرگتر و خریداران حرفه ای تماس داشته باشید.
- اگر ورزشکار هستید، با رقیب های حرفه ای تر از خودتان تمرین و رقابت کنید.
- اگر کارآفرین هستید، ریسک های بیشتری کنید و ایده های جدید را اجرا کنید.
سخن آخر؛
آنچه در این مقاله یادگرفتیم، اهمیت روند است.
شما با تمرکز بر روی روند و نه هدف، به مراتب با خیال آسوده تری به سمت هدف
پیش میروید و در یک چشم به هم زدن متوجه خواهید شد هدف تان را خیلی قبل تر
ازینکه متوجه شوید بدست آوردید.