چند سال پیش یکی از دوستان تصمیم گرفت در یک مسابقه دوچرخه سواری جاده شرکت کند، او یک دوچرخه خرید و میخواست شروع به تمرین کند. اولین روز تمرین به من زنگ زد و گفت من به شدت استرس دارم و حس میکنم بهتره که بیخیال بشم.
اما من به او گفتم که تسلیم نشو و به تمرینات برس. چند ساعت گذشت و ناگهان یک تماس از شماره ناشناس به من شد. یک فرد غریبه زنگ زد و گفت یک مرد جوان رو در حالی که با دوچرخه زمین خورده به بیمارستان بردن و این آخرین شماره بوده که تماس گرفته.
خوشبختانه بهجز چند شکستگی مختصر مشکلی برای دوستم به وجود نیامده بود اما اینکه قبل از حادثه چیزی درونش میگفته که این کار رو انجام نده جالب توجه بود.
همیشه ما شنیدیم که میگویند به ندای درونیتان گوش بدهید یا دنبال احساستان بروید.
این کار به نظر کار خوبی است اما چقدر آسان است؟
این همه فکرهای مختلف روزانه که وارد مغز انسان میشوند به علاوه تفکرات منفی و مثبتی که درون ذهن شما وجود دارد.
چطور میشود صدای درست را تشخیص داد و از آن پیروی کرد؟
اگر ما بتوانیم به صدای درونی خود گوش بدهیم میتوانیم تصمیمهای بهتری در زندگی بگیریم، مشکلات شما آسانتر حل میشود و زندگی شادتری را تجربه خواهید کرد.
چطور صدای درون را تشخیص دهیم؟
روانشناسانی که در این زمینه تحقیقات گستردهای را روی افراد مختلف انجام دادهاند، دریافتهاند که مدل صدای درونی در مردم متفاوت است. همه ما از این صدا برخوردار هستیم و میتوانیم با یادگیری صحیح از آن به بهترین شکل استفاده کنیم.
این مقاله از سعی دارد تا بهترین روشهای پیدا کردن و گوش دادن به ندای درونی که توسط بزرگترین روانشناسان دنیا به کار گرفته میشود را به شما آموزش دهیم.
صدای درون چیست؟
به صدای درونی که مد نظر ماست GUT میگویند. ندایی که دارای یک بینش عمیق، بصیرت، درون بینی، روح حکیم و مرتبط با جهان هستی است. درواقع GUT همان چیزی است که ما به دنبال آن هستیم. درواقع در فرهنگ لغت انگلیسی اینگونه معنی شده است: توانایی درک چیزی، بلافاصله و بدون نیاز به آگاهی:مانند حس کردن و درک اتفاقی قبل از واقعه.
مالکوم گلدول، نویسنده معروف و جامعه شناس نیویورک تایمز میگوید: این حس مانند فهمیدن بدون فکر کردن است.
او این فرایند درونی شهود را بررسی کرده و میگوید که این صدای درونی مانند یک غریزه قوی، کمک میکند که ما بدون فکر کردن در مغز خود تصمیم فوری بگیریم. او همچنین نمونههای مختلفی از افرادی که چنین حس قوی دارند را برسی کرده است. در حالی که هیچ مدرک واقعی برای بودن چنین حسی وجود نداشت اما کم کم شواهد و تجربیات افراد گوناگون توانست قدرت این شهود را ثابت کند.
آیا شما میدانستید که 95% فعالیت مغز ما در بخش ناخودآگاه آن رخ میدهد؟ تحقیقات دانشمندان نشان میدهد که تنها 5 درصد از فعالیتهای شناختی ما مانند احساسات، برخی رفتارها و تصمیم گیریها در ذهن آگاه ما انجام میشود.
تمام حواسهای ما اطلاعات را از پیرامون به مغزمان منتقل میکند و مغز با سرعتی باور نکردنی پردازشش را انجام میدهد. به طوری که شهود، حدس، صدا، آگاهی و احساس از بخشهای اطلاعاتی میآید که حتی ما نمیتوانیم به صورت آگاهانه آنها را پردازش کنیم.
در بخش منطقی و درک مغز شما مزایا و معایب یک چیز به صورت دادهها به ما اعلام میشود. همین اطلاعات چیزهایی است که سبب میشود ما غرایز خود را نادیده بگیریم و به اطلاعات منطقی مغزمان رجوع کنیم که همیشه هم نتیجه آن برای ما خوب از آب در نمیآید. چون مغز ممکن است به خاطر وجود تعصبات و دادههای غلطی که از قبل داشته نتیجه گیری اشتباهی در باره یک موضوع انجام دهد.
اما من هیچ صدایی نمیشنوم….
ندای درونی و غریزهای که شما را حکیمانه راهنمایی میکند همیشه در سر شما نیست. اغلب این صدا در قالب احساس به شما منتقل میشود. مثلاً احساس دلشوره و ترس از انجام دادن یک کاری، نداشتن حس خوب برای رفتن به یک سفر و چنین موادی که احتمالاً در طول زندگی خود به آن برخوردهاید. شما باید بتوانید این صدا که غالباً از طریق رفلکسهای بدنی مشهود میشود را شناسایی کنید.
احساس دلشوره چیست (GUT)؟
ممکن است شنیده باشید که شکم (معده)، مغز دوم شماست. این به خاطر وجود سیستم عصبی (ENS) درون آن است. جالب است بدانید که این بخش میتواند کاملاً مستقل از مغز عمل کند و پیامهای خود را از سیستم نخاع و عصبی ردوبدل کند. درواقع باید گفت که ما واقعاً میتوانیم با معده خود فکر کنیم.
Marisa Peer درمانگر مشهور و مربی پیشگام در هیپنوتراپی میگوید:
معده جایگاه همه احساسات است، احساسات انسان واقعیترین چیزی است که دارد پس بهترین کار این است که به احساسات خود گوش دهد. اگر چیزی اشتباه باشد، ندای درونی به شما میگوید که این کار درست نیست. اگر حس دلشوره و دلپیچه شدیدی در شکمتان احساس کردید بدانید که معده شما در حال هشدار به شماست.
شاید در قلبتان باشد…
قلب انسان یکی از باهوشترین و مهمترین اندامهای بدن است. بیشتر مردم نمیدانند که قلب دارای احساس جداگانه است در واقع قلب میتواند خودش برای خودش فکر کند و تصمیم بگیرید. جالب است بدانید که در قلب بیش از 40 هزار شبکه عصبی نورون با ویژگیهای خاص وجود دارد که کمک میکند تا قلب نیز مانند یک مغز کامل برای خودش مرکز تصمیم گیری داشته باشد و نیاز به فرمان از مغز انسان را نداشته باشد.
برای همین است کسانی که به مرگ مغزی دچار میشوند همه اندام آنها از کار میافتد اما قلب آنها همچنان کار میکند. همین سیستم و احساس موجود در قلب است که با ما صحبت میکند. به ما میگوید که احساس خطر میکند، یا حس میکند که این کار درست نیست. خیلی از محققان می گویند چیزی که ما به نام وجدان میشناسیم همان سیستم تصمیم گیری قلب است که از طریق احساسات تصمیم میگیرید که انجام این کار دور از وجدان است.
شاید صدا در سر شما باشد…
برخی از افراد هستند که از صدای درون مغزشان میگویند. کسی که گویی با آنها به طور مداوم حرف میزند. حسی که به آنها میگوید این کار را انجام بدهد یا ندهد. این با صحبت کردن با خودمان کمی متفاوت است. خیلی از افراد گفتهاند در مواقعی گویی چیزی از پشت سر آنها با آنها حرف میزند. یا صدای از پیشانیشان با آنها صحبت میکند. این هم مثل موارد بالا در افراد مختلف است و صدای درونی است که به ما کمک میکند تا راه اصلی را پیدا کنیم.
اما اگر صدای درون آنقدر قدرتمند است چرا ما به آن گوش نمیدهیم؟
دلیل اول | غلبه منطق بر غریزه
ما معمولاً به همه چیزهای اطرافمان احساس داریم. اما درست مانند دوستم که تصادف کرد، آنها را نادیده میگیریم. دلیلش این است که تا میخواهیم به احساس درونیمان گوش دهیم بخش منطق ذهن ما که نیاز به شواهد و استدلالهای قوی دارد وارد عمل میشود و کنترل رفتار ما را بر عهده میگیرید.
بخش منطقی مغز ما این احساسات را بدون هیچ مدرکی نمیپذیرد و ما را وادار میکند که غریزه و صدای درونیمان را کنار بگذاریم و از روی منطق و عقل عمل کنیم. این درواقع مهمترین دلیلی است که انسانها غریزه خود را کنار میگذارند.
دلیل دوم | ما جواب را دوست نداریم
گاهی اوقات از طریق احساسمان میدانیم که چه باید بکنیم اما آن پاسخ را دوست نداریم. مثلاً ما حس خوبی به رفتن این سفر نداریم اما به خاطر اینکه دوست داریم به این سفر برویم. این کار را انجام میدهیم. درواقع نادیده گرفتن احساس در مقابل چیزی که دوست نداریم سبب میشود تا غریزه خود را به راحتی کنار بگذاریم.
این یک علت بسیار ساده است. حتی گاهی برای اینکه مغزمان را راضی کنیم که غریزه ما اشتباه میکند چند دلیل و استدلال خاص هم پیدا میکنیم تا به نوعی وجدان خود را آرام کنیم.
یک چیز دیگر
توجه کنید، دفعه بعدی که احساس دلشوره در دلتان داشتید یا قلبتان راضی به انجام کاری نبود. سعی کنید بایستید. به دنبال ندای درونی بدنتان بروید. در این مواقع است که نباید با مغز و عقلتان تصمیم بگیرید.
باور داشته باشید که احساسات انسان از عقل او قویتر است و امکان اشتباهش بسیار کمتر از عقلی است که فقط بر اساس یک سری دادهها تصمیم میگیرد. پیروی ذاتی از غرایز کمک میکند تا زندگی بهتری داشته باشید، کمک میکند تا در کار مورد علاقه خود قدم بردارید. شاد باشید و آرامش واقعی را حس کنید. به قول مادلین لنگ: سعی نکنید همه چیز را درک کنید، ذهن شما محدود است. سعی کنید که با غریزه خود پیش بروید.