مشارکت گروهی مسألهای بسیار ارزشمند است، این امر در جهت رسیدن به اهداف در زندگی شخصی و به خصوص در زندگی کاری و سازمانها اهمیت ویژهای دارد.
روشن است، هرچقدر میزان مشارکت سازنده بیشتر باشد در مقابل آن پیروزی و موفقیت نیز افزون خواهد گشت. متأسفانه به مسألهی مشارکت آن طور که باید پرداخته نمیشود و گاهی آنقدر کم اهمیت جلوه میکند که فراموش میشود.
تمامی سازمانها، ارگانها، افراد در زندگی شخصی و حرفهای به نوعی جدی با مشارکت درگیر هستند. گاهی که متوجه میشویم که کارها خوب پیش نمیروند، وقتی پیگیر میشویم میبینیم در این زنجیرهی همکاری و مشارکت گروهی، در جهت رسیدن به مقصودی، عدهای سهلانگاری (عمداً و یا سهواً) کردهاند و این امر باعت تبعات ناخوشایندی برای افراد میگردد و حتی موجب میشود کاری را دو مرتبه و از ابتدا آغاز کنند.
از این رو افراد و سازمانها اگر تمایل دارند که در زمینهی مشارکت پیروزمند باشند باید اصولی کلیدی را مورد توجه قرار داده و به آن عمل کنند.
ــــ به حداکثر رساندن مشارکت گروهی ـــــ
با هفت تکنیک بینظیر
1 » مشارکت باید امری موقتی در نظر گرفته شود تا دائم. مبنا قرار دادن مشارکت در هر چیزی به جز مهارتها و دانش مورد نیاز برای وظیفهی خاص، همیشه منجر به سردرگمی و عدم کارآیی میگردد.
2 » مشارکت گروهی نیازمند نوسان در یک سازمان است، تا هم کسالت ناشی از رویههای یکنواخت اداری را خنثی کند و هم نیرو و هیجان ناشی از درگیری شدن در یک موضوع تازه را فراهم آورد.
3 » مشارکت گروهی زمان بر است، نمیتوان از افراد انتظار داشت که مشاغل خود را طبق معمول انجام دهند و به سادگی، زمان مورد نیاز برای درگیری در وظایف جدید را هم ایجاد کنند. نمیتوان از سازمانها انتظار داشت که کار را به همان سرعت قبل از مشارکت به پایان رساند.
4 » به مشارکت باید پاداش داده شود، اگر افراد در برابر بهترین کوششهای خود چیزی دریافت نکنند، به آن ادامه نخواهند داد،ارج نهادن اغلب با ارزشتر از پاداشهای مادی است.تطبیق تعریف شغل و منظور داشتن اقدامات فرد در فعالیتهای جدید در ارتقاء عملکرد، از روشهای پاداش دادن به مشارکت است.
5 » تغییر مشارکت حداقل به صورت موقت، موجب افزایش تنشهای فردی و سازمانی میگردد.هر فردی عدم اطمینان و ابهام را در زمانی که انتظارات دستخوش تغییر قرار میگیرد، تجربه میکند. علاوه بر آن، به میزانی که فرآیندها و نتایج جدید مشارکت به واکنشهای جدید نیاز داشته و آن را به وجود میآورد، سیستم تنش فزآیندهای را تجربه میکند. بنابراین، انتخاب اینکه آغاز طرح افزایش مشارکت گروهی چه موقع باشد از اهمیت برخوردار است و مدیریت شتاب تغییر نیز ضروری است.
6 » مشارکت نیاز به درک و حمایت افراد در سطوح متعدد یک سازمان را دارد. حتی یک تغییر در مشارکت کارکنان در هر فعالیتی توسط مدیر بر افراد دیگر در حول محور گروه مؤثرتر واقع میشود و بدون رفتارهای حمایتی از طرف دیگران، تغییر پیامدهای منفی را به دنبال خواهد داشت.
7 » اگر افراد به حال خود گذاشته شوند. اعم از مدیران یا کارمندان، احتمالاً سطح بهینهی مشارکت را انتخاب نمیکنند.بسیاری از افراد مشارکت به سمت بالا را میخواهند زیرا موجب افزایش قدرت و در معرض دید قرار گرفتن را فراهم میآورد.
در عین حال آنان میدانند که چنین درگیریهایی با خطر همراه است. اغلب افراد خواست خود را از مشارکت رو به بالا به روشنی بیان میکنند، اما زمانیکه فرصت فراهم میشود دچار تردید میگردند.
افراد در محیطهای اداری و کاری نیازمند آن هستند تا یک مدیری داشته باشند که مدیریت امور را به دست گیرد و افراد را در جهت درست شغلی راهنمایی کند. یک مدیر باید روابط وظیفهای و نقشهای آنان را به اندازهی کافی روشن کرده و ساختارها را برای افراد مشخص کند.
این کار باعث میشود، برنامههای کاری و درجهی مشارکت افراد و گروهها،حداقل در قالب کلی مشخص شود.
اما مزایای بهینه سازی مشارکت گروهی در چیست؟
- راهکارهایی که در آن کسانی که در نقشهای دیگر در سازمان قرار دارند برای کار خود ارزش میگذارند، در پی انجام کار خود بر میآیند و از فن آوری، استفاده میکنند، آشکار میشود.
- دانش و تجربهی کسب شده به نحو مؤثرتری در حل مشکل و تصمیمگیری مورد استفاده قرار گرفته و مشارکتکنندگان چگونگی ارتباط مؤثرتر در مورد اینکه چه میدانند و چه محدودیتهایی در اطلاعات و دیدگاه آنان وجود دارد را فرا میگیرند.
- مشارکت کنندگان در مورد چگونگی عملکرد سازمان بیشتر آگاه میشوند و درک غنیتری را از پویاییها، موضوعها و اولویتهای نظام بزرگتر، کسب میکنند.
- تصویر روشنتری از اینکه چگونه بازده فرد ارزشگذاری گردیده و مورد استفادهی دیگران قرار میگیرد و چگونه میتوان آن را بهبود بخشید، ظاهر میشود.
- مهارت و استعداد مشارکت کنندگان بالا میرود و مهارتها و دانش غیر مؤثر قبلی ظاهر میشود.
- مشارکت کنندگان چگونگی نفوذ بر دیگران و استفاده از قدرت و اختیار را میآموزند. یادگیریای که صورت میپذیرد سودمند است زیرا موجب افزایش قابلیتهای آنها برای انجام بهتر تکالیف جاری شغلی میگردد و ارزش آنها را در سازمان بالا میبرد و منابع بیشتری برای برنامهریزی و مدیریت مسیر شغلی به آنها میدهد.
- مشارکت برای سازمان و کارکنان، هر دو سودمند است.زیرا به گرایشهای مثبت بیشتر و افزایش تعهد منجر میشود که به نوبهی خود ظرفیتهای سازمانی و فردی را برای یادگیری،تطابق و بهبود در جهت سطوح بالاتری از تعالی افزایش میدهد.
- کیفیت کار انجام شده اغلب از طریق مشارکت، پیشرفت میکند، زیرا تجمع اطلاعت به تصمیم گیری بهتر میانجامد.
تدوین چارچوبی که بتوان با استفاده از آن درجاتی را که افراد گوناگون به مشارکت میپردازند مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و مهمتر از آن تصمیماتی را که برای افزایش مشارکت اتخاذ میشود، اقتصادیتر، سازمانیتر و اجتماعیتر نمود، بسیار ضروری است. مدیران باید به این مهم توجه کنند.
منتظر دیدگاه و نظراتتون هستم که بتونیم یه هم افزایی خوب داشته باشیم.
امیدوارم در تک تک لحظات زندگیتون خدا رو حس کنید و معجزه هاشو تو زندگیتون ببینید و بشین رفیق فابریک خدا مثل ابراهیم خلیل الله.
امیدوارم به ثروت بی نهایتی برسید که نه قبل از شما بوده و نه بعد از شما همچون سلیمان نبی.
در پناه یگانه خالق گیتی ، شاد ، سالم ، تندرست و ثروت مند باشید