آیا به شانس اعتقاد دارید؟
شانس را چه معنا می‌کنید؟
عده بسیاری از مردم، زندگی خود را وابسته به شانس می‌دانند. آنها شانس را موهبتی به حساب می‌آورند که تنها به عده خاصی داده شده است. در نتیجه برخی شانس دارند و خوشبخت هستند و برخی دیگر شانس ندارند و بدبخت هستند.

در این مقاله می‌خواهیم تکلیفمان را با شانس، روشن کنیم.

افراد موفق به این دلیل موفق هستند که عادت تفکر را به فراخور موفقیت به دست می‌آورند. ناپلئون هیل نویسنده کتاب بیاندیشید و ثروتمند شوید

» سوءتفاهمی به نام شانس

عده‌ای موفقیت‌ افراد را به حساب شانس می‌گذارند. مثلا می‌گویند: «فلانی شانس آورد که توانست با آن شرکت قرارداد ببندد، یا فلانی شانس آورد که در مکان درستی قرار گرفت و توانست از آن استفاده کند.» در حقیقت، جهان پر است از انسان‌هایی که به ظاهر، موفقیت را با سحر و جادو جذب می‌کنند. گویا موفقیت، بی مقدمه برایشان آشکار می‌شود و بی آنکه بخواهند دنبالش بگردند آن‌ها را پیدا می‌کند. اما در واقع، این موفقیت‌ها به مفهوم پوچی به نام «شانس» بستگی ندارند.

اگر خودسازی وجود نداشته باشد، حتی متولد شدن در خانواده‌ای بسیار ثروتمند یا قدرتمند، داشتن هوشی بسیار زیاد یا چهره‌ای بسیار زیبا به هیچ دردی نمی‌خورد. تاریخ، پر است از افرادی که ثروت‌های بی‌مانندی را بر باد دادند، افراد بسیار باهوشی که در فقر و ناامیدی به فراموشی سپرده شدند یا چهره‌های زیبایی که به جز دردسر، چیزی برای صاحبشان به ارمغان نیاوردند.مهم این نیست که چه داریم.
مهم این است که با آنچه که داریم چه می‌کنیم.

هر فردی که موفقیت دنباله داری ایجاد کرده، الگویی برای موفقیتش ساخته و از آن پیروی کرده است.

» ارتباط شانس و فرصت‌ها

در زندگی تک تک ما فرصت‌های فراوانی می‌آیند و می‌روند. بعضی از فرصت‌ها هم همیشه در گوشه‌ای از زندگی ما در حال خاک خوردن هستند. فرصت‌ها دانه‌هایی هستند که نیاز به آبیاری دارند. این آبیاری نیز تنها از طریق عمل کردن به آنها انجام می‌شود. این که چطور این فرصت‌ها وارد زندگی ما می‌شوند به نوع تفکر ما بستگی دارد.

اگر فکر کنیم که فرصت‌های خوب فقط برای دیگران است و مدام شروع به غر زدن و گله و شکایت از زمین و زمان بکنیم، چشمانمان توانایی دیدن فرصت‌هایی که همیشه در کنار ما هستند را از دست می‌دهند. تفاوت ما با کسی که همیشه او را خوش شانس می‌دانیم تنها در نوع نگاه و تفکرمان به جهان پیرامونمان است. داستان ساخت اولین بستنی چوبی می‌تواند مثال جالبی در این زمینه باشد.

» فرصتی به طعم بستنی

«هری برت جی آر» در سال 1920 با باز کردن چشمانش به روی چیزهایی که در اطرافش بودند توانست فرصتی را ببیند که او را به مردی میلیاردر تبدیل کرد. هری برت برای سال‌ها صاحب یک مغازه بستنی فروشی در شهر صنعتی در شمال شرقی اوهایو بود. در سال 1919، محصول تازه‌ای از بستنی به نام «اسکیمو پای» ابداع شد؛ اولین بستنی یخی دنیا که با مقداری شکلات ترکیب شده بود. هری برت، خیلی از این ترکیب خوشش آمد و این نوع جدید از بستنی را در مغازه خودش هم درست کرد. اما دخترش معتقد بود که این نوع از بستنی خیلی به هم ریخته و شلوغ است. این کار، جرقه ایده‌ای را در ذهن او روشن کرد. هری برت فقط با اضافه کردن یک دسته چوبی به این ترکیب، یک بستنی قابل حمل جدید ساخت که به ظرف یا قاشق، نیازی نداشت و بی آنکه بریزد خورده می‌شد. به این ترتیب، بستنی چوبی متولد شد و زمینه را برای تاسیس شرکت «گود هیومر» که امروزه یکی از بزرگ‌ترین تولید کنندگان بستنی و محصولات منجمد جدید در جهان است، فراهم کرد.

جالب است بدانید که ناپلئون هیل در طی مصاحبه‌ با افرادی که صاحب موفقیت‌های بزرگی در تاریخ بودند متوجه شد که بسیاری از این موفقیت‌های عظیم، دقیقا به همین ترتیب به دست آمده‌اند.یعنی نگاهی متفاوت به داشته‌ها، جرقه یک ایده اولیه
و بهبود آن به گونه‌ای که جریان جاذبه و سودمندی را به راه بیندازد.

آیا اکنون می‌توان گفت که هری برت شانس آورد که بستنی فروش بود؟ یا شانس آورد که دختر داشت؟ یا حتی شانس آورد که این ایده به ذهنش رسید؟ نه. او فقط به فرصتی بها داد که همیشه در دسترسش قرار داشت. همه ما می‌توانیم چنین کاری را انجام دهیم. به تفاوت جایی که هستیم، کاری که می‌کنیم و کسی که هستیم همیشه فرصت‌های منحصر به فردی در اطراف ما هستند. فقط باید خوب و به گونه‌ای متفاوت از گذشته به دور و برمان نگاهی بیندازیم. در حقیقت، بیش از آنچه که بخواهیم فرصت‌ها برای رشد و تحول در اطراف ما قرار دارند. ما در جریانی از خوشبختی زندگی می‌کنیم، اگر بخواهیم که آن را ببینیم.

» یافتن فرصت‌ها

یکی از بهترین چیزهایی که می‌تواند فرصت‌های زیادی را در اختیار ما قرار دهد، انجام کارهایی است که دوستشان داریم. کشش ما به سمت یک حرفه، به گونه‌ای «جی پی اس» فرصت‌ها و موفقیت ما است. انجام کاری که دوستش داریم به ما دید بسیار گسترده‌تری در مورد آن کار می‌دهد.

ذوق و علاقه ما به انجام آن کار به همراه این دید گسترده باعث می‌شود که بهتر از هر فرد دیگری، بتوانیم به کشف فرصت‌های موفقیت در آن کار بپردازیم. وقتی کاری که دوست داریم را انجام می‌دهیم، اشتیاق و ایمانمان به انجام آن کار به دیگران هم سرایت می‌کند و چیزی نمی‌گذرد که مردم نیز مشتاق پیروی از نیروی آن می‌شوند، به آن علاقه پیدا کرده و حاضر خواهند شد در قبال داشتن آن، پول خود را به ما بدهند. این یعنی زدن یک تیر و بردن دو نشان طلایی، هم کاری که دوست داریم را انجام می‌دهیم و هم از آن راه، ثروت زیادی به دست می‌آوریم.

» ساختن جاده فرصت‌ها

هر کسی که به موفقیت ربطی داشته باشد به شما خواهد گفت که نمی‌توان موفقیت را به شانس گره زد. این افراد در چند نکته با هم مشترک هستند و این نکته‌ها در کنار هم، الگوی موفقیتشان را می‌سازد. اول اینکه، آنها هرگز غر نمی‌زنند و شکایت نمی‌کنند. بنابراین جهان اطراف خود را روشن نگه می‌دارند تا توانایی دیدن فرصت‌ها را داشته باشند.

دوم آنکه، کاری را انجام می‌دهند که عاشقش هستند بنابراین، بهتر از هر کس دیگری می‌توانند نشانه‌های رشد و موفقیت را در کارشان پیدا کنند و سوم آنکه، ایده‌های ساده را به مرحله اجرا درمی‌آورند. یادمان باشد،

موفقیت واقعی در این نهفته است که با فرصت‌هایی که داریم چه کاری انجام می‌دهیم.

https://t.me/ubeable@ubeable

منتظر دیدگاه ها نظرات سازنده شما هستیم