تمرکز بر هدف
در فصل قبل این کتاب درباره این بحث کردیم که اگر دوست دارید به موفقیت برسید باید رویاهای بزرگ در سر داشته باشید. در فصل یک جول از شما می خواهد بزرگ فکر کنید و برای هدفی که دارید نمادی تهیه کنید. این نماد به شما کمک می کند به سمت رویایتان بروید.
اما فصل دوم این کتاب موضوع متفاوتی را مورد بحث قرار می دهد.
در فصل دوم از شما خواسته می شود تا بر روی هدف تان متمرکز بمانید.
چرا خواستن توانستن است؟
فصل دوم: تمرکز بر هدف
حتما تا به حال مقالات زیادی درباره تمرکز روی هدف خواندید و شاید فکر کنید که جول می خواهد حرف های تکراری بزند اما احتمالا برای شما هم جالب باشد که به این مساله از دریچه جدید نگاه کنید. جول اوستین این مبحث را با یک دیدگاه جالب بیان کرده و بدون شک می توانید نکاتی خوبی از این فصل یاد بگیرد.
اولین نکته ای که من از این فصل یاد گرفتم این است که:
» نگران چرندیات دیگران نباشید
از نظر جول اوستین آدم های موفق علاوه بر این که رویاهای بزرگی در سر دارند، مسیر منحصر به فردی انتخاب می کنند و تا به مقصدشان نرسیدند، بر روی هدف متمرکز می مانند. بیش تر اوقات اطرافیان و دوستانمان می خواهند ما را تحت فشار قرار دهند تا مطابق میل آن ها عمل کنیم.
آن ها فکر می کنند که مسیر انتخابی ما اشتباه است و باید تصمیمات مان را عوض کنیم. خب حتما شما هم تجربه این چنینی داشتید که به خاطر هدف ها و رویاهای تان مورد سرزنش قرار گرفتید یا حتی طرد شدید.
اما اگر می خواهید یک برنده باشید نباید زندگی تان را مطابق میل دیگران برنامه ریزی کنید.
شما یک انسان منحصر به فرد هستید، پس نباید خودتان را گم کنید و سرنوشت تان را دست دیگران بسپارید. خودتان باشید با افکار و ویژگی های خاص خودتان. این زندگی شماست نباید اجازه دهید دیگران برای آینده شما تصمیم بگیرند.اما اگر واقعا احساس میکنید که در زندگی گم شدهاید با فرمول ریچارد لیدر مسیرتان را پیدا کنید.
البته من منظورم این نیست که مشورت نکنید، بهترین کار این است که مشورت کنید اما مسیر زندگی تان را طبق ویژگی های درونی و خواسته هایتان انتخاب کنید و مثل یک طوطی نباشید که حرف و عقیده دیگران را تقلید می کند.
این زندگی شماست. از ترس از دست دادن دوست ها و آشناهایتان مسیر زندگی تان را عوض نکنید. چون این کار باعث می شود در آینده حسرت رویاهای از دست رفته تان را بخورید. اگر کسی شما را به خاطر هدف هایتان طرد می کند، خودتان را سرزنش نکنید.
فقط باید مطمئن باشید که هدف و مسیر شما مطابق خواسته خدا و استعدادهای درونی تان است. وقتی از این دو مورد مطمئن شدید نگران هیچ چیز نباشید و اجازه دهید آدم های نادرست از زندگی تان خارج شوند.
وجود آن ها غیر از پشیمانی سودی برای شما نخواهد داشت. چون آن ها دزد رویاها و هدف هایتان هستند و اجازه نمی دهند که روی هدف تان متمرکز بمانید و ویژگی های منحصر به فرد وجودتان را پیدا کنید.
البته اگر این افراد خانواده نزدیک شما هستند مثلا مادر یا پدرتان یا همسرتان بهترین کار این است که اگر آن ها آدم های منفی بافی هستند و شما را هم از آینده می ترسانند و هیچ گریزی هم از آن ها ندارید، ورودی های مثبت ذهن تان را به حدی بیش تر کنید که از ورودی های منفی آن ها بیش تر باشد؛ اگر اطلاعات بیشتری میخواهیددر این مقاله، کامل در مورد ورودیهای ذهن بخوانید… چون این کار شدنی است.
همه آدم های موفق در خانواده های مثبت اندیش و حمایتگر بزرگ نشدند. به هر حال شما باید تحت هر شرایطی از خدا کمک بخواهید و بر روی هدف تان متمرکز بمانید.
جول خاطره ای از زندگی خودش تعریف می کند. او می گوید بعد از این که پدرش فوت کرد، برخی از دوستان و نزدیکانش او را ترک کردند چون او دقیقا مسیر پدرش را ادامه نمی داد. اما اگر آن روزها جول به خاطر آن ها دست از اهداف و هدف هایش بر می داشت، امروز تبدیل به یک چهره محبوب و موفق نمی شد.
در حقیقت این واعظ مشهور مسیر منحصر به فرد زندگی خود را پیدا کرد و بر روی هدفش متمرکز ماند.
دومین درس و نکته مهمی که من از فصل دوم یاد گرفتم:
» از آدمهای سوءاستفادهگر دوری کنید
نمی دانم برای شما پیش آمده که لطفی در حق دیگران انجام دهید و آن ها این کار شما را وظیفه شما بدانند و اگر یک روز رفتارتان کمی تغییر کرد، شما را به باد انتقاد بگیرند. این ها دقیقا آدم های سو استفاه گر زندگی ما هستند.
اجازه دهید مثالی از فصل دوم کتاب خواستن توانستن است برایتان بنویسم تا بهتر متوجه منظورم شوید.
جول در زمان کالج ماشینی برای خود می خرد تا راحت تر رفت و آمد کند. یکی از هم تیمی هایش در بسکتبال از او می خواهد که صبح ها به دنبال او هم برود. با وجود این که راه جول دورتر می شد ولی او این کار را هر روز بدون ناراحتی انجام می دهد و دنبال دوستش هم می رود.
اما چند وقت بعد متوجه می شود دوست او نه تنها از او بابت این کار تشکر نمی کند، بلکه اگر چند دقیقه دیر برسد داد و بیداد راه می اندازد انگار که طلبی از جول دارد و جول راننده شخصی اوست. این رفتارها باعث می شوند او با خودش تصمیم بگیرد دیگر دنبال دوستش نرود و خیلی مودبانه به او بگوید که دیگر برایش مقدور نیست که هر روز این مسافت را طی کند. آن شخص به حدی از دست جول عصبانی می شود که دیگر با او صحبت نمی کند.
مرد با اراده مردي است كه شخصيت انفرادي خود را در اجتماع گم نمي كند و شجاعت آن را دارد كه باورهاي خاص خود را آشكار نمايد.
اسکار وایلد از شاعران و نمایشنامهنویسان برجستهی قرن نوزدهم
اما جول معتقد است اگر ما این نوع افراد را از زندگی مان حذف نکنیم از مسیر اصلی هدف هایمان منحرف می شویم و مجبوریم تمرکزمان را صرف راضی نگه داشتن آن ها کنیم.
فراموش نکنید کمک کردن به دیگران کار بسیار خوب و پسندیده ای است اما اگر حس کردید شخصی از شما سو استفاده می کند و شما دائم در تلاشید تا او را راضی نگه دارید، بهترین کار این است که دست از تلاش برای راضی نگه داشت او بردارید.
این گونه افراد هیچ گاه راضی نخواهند شد و فقط وقت و انرژی شما را هدر می دهند. به عبارت دیگر روی هدف تان متمرکز بمانید و اجازه ندهید دیگران برای شما و زندگی تان تصمیم بگیرند یا از شما سو استفاده کنند.
در فصل بعد این مقاله با ما بمانید چون دربارهی یکی از فصلهای مهم کتاب با موضوع خوشبین بودن و بالا بردن سطح انتظارات صحبت خواهید کرد.
اگر شما هم فکر میکنید از این آدمهای موذی و سوءاستفادهگر در زندگیتان داشتهاید
همین پایین برای ما و سایر دوستان بنویسید.
نظرتان را با ما زیر همین مقاله به اشتراک بگذارید
ما منتظر دیدگاه و نظراتتون هستیم که بتونیم یه هم افزایی خوبی داشته باشیم. نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع بزرگ موفق از افکار مثبت با همدیگر بسازیم.
امیدوارم در تک تک لحظات زندگیتون خدا رو حس کنید و معجزه هاشو تو زندگیتون ببینید و بشین رفیق فابریک خدا مثل ابراهیم خلیل الله.
امیدوارم به ثروت بی نهایتی برسید که نه قبل از شما بوده و نه بعد از شما همچون سلیمان نبی.
در پناه یگانه خالق گیتی ، شاد ، سالم ، تندرست و ثروت مند باشید
7 دیدگاه برای “چرا خواستن، توانستن است؟ قسمت دوم”