خوشبینی و بالا بردن سطح انتظارات
در دو مقاله قبل درباره داشتن رویاهای بزرگ و تمرکز روی هدف صحبت کردیم.
جول در دو فصل ابتدایی کتابش از شما خواست تا رویاهایی بزرگی برای خود داشته باشید و نماد رویاهایتان را نیز تهیه کنید. همچنین کنترل زندگی تان را دست دیگران ندهید، به قلبتان رجوع کنید و هدف زندگی تان را طبق خواسته خدا و استعدادهای منحصر به فرد خودتان انتخاب کنید، از آدم های سو استفاده گر دور بمانید و تمرکزتان را روی هدف تان متمرکز نگه دارید.
حالا در فصل سوم کتاب خواستن تواتستن است به سراغ مبحث خوشبینی و بالا بردن سطح انتظارات می رویم.
چرا خواستن توانستن است؟
فصل سوم
خوشبینی و بالا بردن سطح انتظارات
در ابتدا من از شما می خواهم صــادقــانه به این سوالات جواب دهید:
- تا چه حد آدم خوشبینی هستید؟
- وقتی صبح ها بیدار می شوید انتظار یک روز خوب را می کشید یا این که منتظر اتفاقات بد هستید؟
- خاطرات خوبتان را دائم مرور می کنید یا سراغ خاطرات بد می روید؟
نکته ی مهمی که درباره بیش تر آدم ها وجود دارد این است که آن ها منتظر اتفاقات بد و ناگوار هستند. به همین دلیل اتفاقات بد هم برایشان پیش میاید. چون طبق قانون انتظارات: ما هر انتظاری داشته باشیم چه مثبت چه منفی، همان را جذب زندگی مان می کنیم.
اجازه دهید مثالی از فصل سوم این کتاب را برایتان بنویسم:
شخصی نزد جول می رود و از او می خواهد تا برای امتحانش دعا کند. آن شخص به جول می گوید مطمئن است که باز هم امتحان خود را خراب خواهد کرد. جول جواب می دهد تا وقتی که انتظار داشته باشی امتحانت را خراب کنی، همین اتفاق برای تو می افتد. پس باید انتظاراتت را عوض کنی تا اتفاق جدیدی برایت رخ دهد.
این شخص چند روز سعی می کند تجدید نظری در افکارش بدهد و انتظار خراب کردن امتحان را نداشته باشد و این بار ذهنش را طوری تنظیم می کند که مطمئن است امتحان خوبی خواهد داد و دقیقا این اتفاق نیز برای او می افتد و برای اولین بار امتحان خوبی می دهد.
تا قبل از این او همیشه انتظار خراب کردن امتحان را داشت، به خاطر همین یا سر جلسه حالش بد می شد یا سوال ها را فراموش می کرد یا هر اتفاق بد دیگری می افتاد تا او نتواند امتحان خوبی بدهد.
هیچ منظره ای غم انگیزتر از دیدن یک جوان بدبین نیست.
آنتونی رابینز: چنانچه شکاک و بدبین باشید، هرگز نمیتوانید کاری را شروع کنید
به عبارت دیگر، انتظارات ما هستند که سطح زندگی ما را می سازند تا زمانی که شما انتظارات ناچیز داشته باشید، ورودی های زندگی تان هم ناچیز خواهد بود. اما وقتی سطح انتظارات خود را بالا ببرید و در انتظار اتفاقات خوب باشید، مثلا منتظر ترفیع شغلی، نمره بالا، فروش زیاد، سود فراوان، همسر ایده آل باشید، همین ها برایتان رقم می خورند.
برای اینکه بیشتر در مورد تاثیر شگفتانگیز ورودیهای ذهنتان بر زندگیتان بدانید حتما این مقاله را از این لینک بخوانید.
شاید هنوز به این حقیقت مهم پی نبرده باشید که با بدبینی و انتظارات منفی که در گذشته داشتید، چه بر سر زندگی تان آوردید. احتمالا موقعیت های شغلی خوبی را از دست دادید، یا امتحان تان را خراب کردید حتی ممکن است دوست عزیزی را به خاطر ترس هایتان از دست داده باشید. فکر نمی کنید که وقتش رسیده دست از بدبینی بردارید؟
بدبینی و انتظارات منفی نه تنها سودی برای ما ندارند بلکه زندگی و آینده ما را هم تحت تاثیر قرار می دهند و ما را از رسیدن به موفقیت محروم می کنند.
خاطرات بد و ناراحت کننده هم مثل بدبینی تاثیر بسیار منفی روی زندگی شما می گذارند. طبق تحقیقات محققان بیش تر انسان ها تمایل دارند خاطرات منفی خود را مرور کنند. در حقیقت: این طبیعت انسان است که اگر کنترلی بر ذهن خود نداشته باشد
ناخودآگاه سراغ خاطرات منفی می رود.
مثلا اگر شما یک سخنرانی مهم داشته باشید، بعد از تمام شدن سخنرانی تان، شاید تعریف و تمجید صدها نفر یادتان نماند اما اگر یک نفر سراغ شما بیاید و از سخنرانی تان انتقاد کند، مغز شما دوست دارد دائما سراغ این انتقاد برود و آن را مرور کند.
مرور خاطرات بد به دلیل ارتعاشات منفی که دارد، باعث بدبینی شما به زندگی می شود اجازه نمی دهد که سراغ خوشبینی بروید و سطح انتظارت تان را از زندگی بالا ببرید.
نکته مهمی که لازم است به آن توجه کنید این است که همه آدم ها خاطرات بد دارند و فکر نکنید شما تنها هستید. تا به حال خیلی از سخنران مطرح بعد از سخنرانی شان با انتقاد رو به رو شدند. معلم های زیادی به خاطر تکنیک کاری شان مورد سرزنش قرار گرفتند یا مدیران زیادی روزهای سخت داشتند. به هرحال آن روزها گذشته و مرور آن نه تنها باعث موفقیت شما نمی شود بلکه یکی از موانع اصلی رسیدن به هدف هایتان است.
جول به ما پیشنهاد می دهد خاطرات خوب را جایگزین خاطرات بدمان کنیم. به عبارت دیگر، اجازه ندهیم ذهن مان ما را کنترل کند و خاطرات بد را تحویل ما بدهد. ما باید خودمان کنترل ذهن مان را در دست بگیریم و سعی کنیم به سراغ خاطرات خوبمان برویم.
کاغذی بردارید و لیستی از خاطرات خوبتان بنویسید. به نظر من بهتر است جزئیات این خاطرات خوب و انرژی بخش را هم بنویسید. بعد هر وقت ذهن تان خواست به سراغ خاطرات بدتان برود، سریع آن را متوقف کنید و به یکی از خاطرات خوبتان فکر کنید.
مطمئن باشید این کار شدنی است. در حقیقت اگر می خواهید به موفقیت برسید شما باید کنترل ذهن تان را در دست بگیرید. به خاطرات خوبتان فکر کنید و به خود اجازه ندهید که با بدبینی زندگی تان خراب شود.
ممکن است بعضی از شما در حال حاضر در وضعیت خوبی نباشید به همین دلیل شاید بگویید:
من در این شرایط چطور می توانم ذهنم را خوشبین نگه دارم یا به خاطرات بد فکر نکنم؟
جول به این سوال شما پاسخ می دهد. او از شما می خواهد خاطرات خوبی را به یاد بیاورید که فکر می کردید دنیا به آخر رسیده و شرایط درست شدنی نیست اما امدادهای غیبی خدا به شما کمک کرد تا به طور معجزه آمیزی از آن شرایط خارج شوید. همه ما از این نوع خاطرات در زندگی مان داریم که با کمک خدا از شرایط بحرانی عبور کردیم . خدا هنوز همان خداست و اگر شما انتظار حل مشکلتان را داشته باشید، بدون شک حل خواهد شد.
فراموش نکنید که انتظار اتفاقات خوب، بدون داشتن باور قلبی فایده ای ندارد. باید باور کنید که اتفاقات خوبی در راه هست و خدا تحت هر شرایطی به شما کمک خواهد کرد تا به هدف هایتان برسید.
در فصل بعد درباره نگرش مثبت بحث خواهیم کرد البته نگرش جول اوستین به این مباحث کاملا متفاوت و جالب توجه است.
نظرتان را با ما زیر همین مقاله به اشتراک بگذارید
ما منتظر دیدگاه و نظراتتون هستیم که بتونیم یه هم افزایی خوبی داشته باشیم. نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع بزرگ موفق از افکار مثبت با همدیگر بسازیم.
امیدوارم در تک تک لحظات زندگیتون خدا رو حس کنید و معجزه هاشو تو زندگیتون ببینید و بشین رفیق فابریک خدا مثل ابراهیم خلیل الله.
امیدوارم به ثروت بی نهایتی برسید که نه قبل از شما بوده و نه بعد از شما همچون سلیمان نبی.
در پناه یگانه خالق گیتی ، شاد ، سالم ، تندرست و ثروت مند باشید
7 دیدگاه برای “چرا خواستن، توانستن است؟ قسمت سوم”