پایانی بر یک جریان بیانتها…
مسیرهایی که در زندگی طی میکنیم، جادههایی که از آنها عبور میکنیم، افرادی که میبینیم یا چیزهایی که میخوریم، شگفتانگیزهای جذابی هستند که به دعوت ما پاسخ گفتهاند. اما گاهی ما از دیدنشان یکه میخوریم و با خود میگوییم: من هیچوقت کارت دعوتی برای آن نفرستادم؟ چطور وارد زندگیام شد؟
وقتی به دنبال ردپاهای مجرم میگردیم متوجه شباهت ردپاها با کفشهای خودمان میشویم. ما در ناآگاهی به سر میبردیم و همان زمان هم آن چیزها را به زندگیمان فراخواندیم. وقتی آگاهانه وارد جریان جاذبه شوید از تکتک کارت دعوتهایی که میفرستید لذت خواهید برد. چون همه آنها چیزهایی هستند که دوستشان دارید.
قدم چهارم : ارزشآفرینی کنید
فرض را بر این میگذاریم که شما پاسخ سوالتان را دریافت کردید. حالا باید دست به کار شوید و در جهت دریافت آن، عمل کنید. اشتباه بزرگی که خیلی از افراد در برخورد با قانون جاذبه انجام میدهند این است که بعد از تصور کردن خواستهشان، کاملا متوقف میشوند در حالی که این تازه شروع ماجرا است.
» به دنبال ایجاد یک ارزش باشید
خواستهتان چقدر ارزش دارد؟ شما باید برای تحقق خواستهتان، ارزشی برابر با خواسته خودتان ایجاد کنید. ارزشآفرینی شما باید برای دیگران نیز یک ارزش محسوب شود. نکته مهم این است که هدفتان اضافه کردن ارزشی به این دنیا و ساکنانش باشد.
باید در آن کسی که هستی، در اندیشهها و دانستههایت، در زمانت، در کمکهایی که میکنی و در کارهایی که انجام میدهی ارزش ایجاد کنی. آنگاه دستانت را باز نگهدار چون آن ارزش به تو باز خواهد گشت.
لیزا نیکولز سخنران انگیزشی
وقتی وارد گام ارزشآفرینی میشوید باید از این دریچه به خواسته نگاه کنید. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنم. فرض میکنیم که الان شما دانشآموز، دانشجو، فردی بیکار یا بازنشسته هستید. هدفتان مالی است و میخواهید طی سه ماه، 500 میلیون تومان پول را به دست آورید. باید از خودتان بپرسید انجام چه کاری 500 میلیون تومان برای دیگران ارزش دارد؟
در نگاه اول شاید به نظرتان عجیب بیاید که با توجه به موقعیتتان کاری وجود داشته باشد که طی زمان کوتاهی یکجا 500 میلیون تومان ارزشآفرینی کند. شاید با خودتان بگویید اگر چنین چیزی وجود داشت خودم قبلا آن را پیدا کرده بودم. اما یک نکته را به یاد داشته باشید؛ در صورتی که گامهای معرفی شده را به طور جدی انجام داده باشید به طور حتم، تغییر کردهاید. پس به خودتان این اجازه را بدهید که چیزهایی بیشتر و مفاهیمی عمیقتر را درک کنید.
همیشه سعی کنید از چند دریچه به موضوعتان نگاه کنید. شاید به کار بردن «قانون کل به جز» همانطور که برای من کاربردی بود و هست برای شما نیز راهگشا باشد و بتوانید با استفاده از آن، ارزش موردنظر خودتان را خیلی راحتتر و سریعتر پیدا کنید.
» با قانون کل به جز، ارزشآفرینی را ساده کنید
بهترین درسی که هنگام تحصیلم در رشته طراحی یاد گرفتم، تحلیل اجزا و قانون کل به جز بود. به نظرم این قانون را باید به تمام رشتههای تحصیلی حتی در دوران دانشآموزی تدریس کرد. در این قانون گفته میشود که:
باید به کلیت یک شی از جنبههای مختلفی نگاه کرد؛ آنقدر مختلف و متفاوت که بتوانید آن را به اجزای تشکیل دهندهاش تفکیک کنید.
اگر بخواهم این قانون را در مورد همان مبلغ 500 میلیون تومانی مثال بزنم آن را اینگونه شرح میدهم. 500 میلیون از 5 تا 100 میلیون تشکیل شده، هر 100 میلیون از 10 تا 10 میلیون تومان تشکیل شده و هر 10 میلیون از 10 تا یک میلیون تومانی تشکیل شده است. حالا اگر من بخواهم ارزشآفرینی آن را نیز به همین ترتیب به اجزایش تفکیک کنم باید اینگونه سوالم را تغییر دهم. من چگونه ارزشی ایجاد کنم که برای مردم، یک میلیون تومان ارزش داشته باشد؟ حالا یافتن ارزشی یک میلیونی، باورپذیرتر به نظر میرسد. در این هنگام است که راهحلهای سادهتر هم از چپ و راست به مهمانی ذهنتان میآیند و خودنمایی میکنند.
مثلا اگر بتوان روزی 100 کالای 45 هزار تومانی فروخت که 30 هزار تومان آن سود باشد میتوان روزی 3 میلیون تومان و در طی یک ماه 90 میلیون تومان درآمد داشت. در صورت ادامه این قدمهای آهسته اما پیوسته میتوان در طی 6 ماه به چیزی بیشتر از آنچه که میخواستیم برسیم یعنی چیزی حدود 540 میلیون تومان که 40 میلیون هم از خواسته ما بیشتر است. سادهتر شد نه؟ به خصوص که الان قرن 21 است و تجارت الکترونیک حرف اول را میزند. این تنها یک مثال بود. اگر دست به کار شوید راهحلهای سادهتر و و بسیار پر ارزشتری را پیدا خواهید کرد.
راه موفقیت این است که اقدامی برجسته و قاطع انجام دهی.
آنتونی رابینز نویسنده و سخنران موفقیت مشهور آمریکایی
حالا اینکه چه کاری انجام دهید یا چه ارزشی ایجاد کنید به تعریفی که از خودتان دارید بستگی مستقیمی دارد. این خیلی مهم است که خودتان را چگونه میبیند، چقدر خودتان را دوست دارید و از علایقتان با خبر هستید یا نه.
» ارزشآفرینی را هدف خود قرار دهید
هر یک از ما وقتی درباره هدفمان میگوییم دو منظور داریم. یکی جنبهای از هدفمان است که میخواهیم زودتر به آن برسیم و دیگری جنبهای که آرزو میکنیم به آن برسیم. کاری که ما انجام میدهیم این است که پول را به عنوان جنبه اول و ارزشآفرینی را به عنوان جنبه دوم در نظر میگیریم. اما دقیقا باید برعکس این عمل کنیم. شما باید در مسیر ارزشآفرینی حرکت کنید.
پول، اتومبیلی در مسیر هدفتان است و نباید سوار شدن در این اتومبیل را به عنوان هدف نهایی خود در نظر بگیرید چون خیلی بیشتر از اینها میتوانید جلو بروید. شاید بپرسید چرا اینگونه است؟ برایتان میگویم.
پول وسیله دستیابی به خواستههای شما است. اما هرگز هدف نهایی نخواهد بود.
راندا برن مجری تلویزیونی، نویسنده استرالیایی و نویسنده کتاب راز
پول نیز همچون باقی چیزهایی که خداوند آفریده یک نعمت است. نعمتی بسیار ارزشمند و بسیار مفید. رسیدن به پول، هدف ارزشمندی است اما حتی ارزشها نیز درجهبندی دارند. برای این میگویم که در ارزشآفرینی، هدفتان رسیدن به پول نباشد چون وقتی وارد این جریان شوید و تصمیمتان برای رقم زدن زندگیتان قطعی باشد خیلی زودتر و آسانتر از آنچه فکرش را بکنید به پول میرسید.
حتما این ضربالمثل را شنیدهاید که میگوید: چون که 100 باشد 90 هم پیش ما است. در زندگی انسانها، ارزشی که در جهان ایجاد میکنند 100 است و 90 ثروتی است که چه بخواهد و چه نخواهد داخل 100 قرار دارد. پس چرا هدفمان 90 باشد وقتی میتوانیم 100 باشیم؟
چیزهای ساده و مجانی زیادی در زندگی همه ما پیدا میشوند که ارزشی بینهایت دارند. در مقابل، چیزهای بسیار گرانی نیز وجود دارند که ارزش چندانی ندارند. یک ارزش را میتوان در کارهای بسیار زیادی پیاده کرد. اگر ارزشی که ایجاد میکنید داستان خودش را داشته باشد موفقیتش حتمی خواهد بود.
قیمت چیزی است که میپردازی. ارزش چیزی است که میگیری.
وارن بافت از بنامترین سرمایهگذاران و ثروتمندینهای دنیا
اگر برای تکه سنگی که که در رودخانهها فراوان است و تقریبا مجانی به شمار میرود ارزشی ایجاد کنید و داستانی برایش بسازید یا حتی داستان خودش را تعریف کنید، بسیار بیشتر از یک الماس چند قیراطی میتوانید از آن ثروت بسازید. به شرط آنکه به موفقیت خودتان شک نداشته باشید.
گردونه هستی میگردد و میگردد اما در پایان همهچیز دوباره به مبدا خود باز میگردد. ما به دنبال خواستههایمان گرد جهان میگردیم اما در نهایت، دروازه همهچیز از درون خودمان باز میشود. دروازه ثروت، شادی، خوشبختی و سلامتی.
یک دیدگاه برای “استاد قانون جذب شوید و هرآنچه میخواهید را در زندگی خلق کنید | قسمت هشتم”