خدمت به دیگران
در مقالات قبل درباره شش ویژگی مهم افراد برنده صحبت کردیم. این ویژگی ها شامل موارد زیر می شود:i
- فصل یک: داشتن رویای بزرگ
- فصل دو: تمرکز بر هدف
- فصل سه: خوشبینی و بالا بردن سطح انتظارات
- فصل چهار: نگرش مثبت
- فصل پنج: متعهد شدن به عالی بودن
- فصل شش: همیشه در حال رشد و پیشرفت بودن
در این مقاله به سراغ فصل هفت می رویم:
چرا خواستن توانستن است؟
فصل هتفم – خدمت به دیگران
همه ما در اطرافیان خود افرادی را می شناسیم که دوست دارند به دیگران کمک کنند. یعنی در شرایط مختلف می توانیم روی کمک آن ها حساب کنیم. در مقابل افرادی هم هستند فکر می کنند مشکلات دیگران ربطی به آن ها ندارد. خب اگر بخواهیم جنبه اخلاقی کمک کردن را نادیده بگیریم، بهتر است بدانید کمک به دیگران رابطه مستقیم با موفقیت دارد. به عبارت دیگر یکی از ویژگی های افراده موفق این است که تا حد امکان به دیگران کمک می کنند.
جول اوستین در فصل هفتم کتاب خود به بررسی این موضوع پرداخته و معتقد است اگر شما می خواهید موفق شوید باید سعی کنید خدمت به مردم را سر لوحه خود قرار دهید. شاید با خودتان فکر کنید: «مشکلات زندگی من به حدی زیاد است که اجازه نمی دهد به دیگران کمک کنم.» اما یکی از علت های مشکلات زیاد شما این است که شما راه حل اصلی را گم کردید.
وقتی شما به دیگران کمک می کنید و از کنار مشکلات آن ها بی تفاوت رد نمی شوید نظر خداوند شامل حال شما می شود. این اعتقاد نه تنها در بین مسلمان ها وجود دارد بلکه جول و افراد مسیحی نیز به آن اعتقاد دارد.
جول از ما می خواهد به دیگران کمک کنید تا معجزه خداوند را در زندگی مان ببینم. البته منظور فقط کمک مادی نیست؛ کمک کردن به دیگران جنبه های مختلفی دارد.
به عنوان مثال یکی از دوستان جول همیشه دوست دارد به دیگران کمک کند. مثلا در امور خیریه داوطلبانه شرکت می کند یا سقف خانه ی پیرزن همسایه را درست می کند، یا این که در برداشتن وسایل سنگین به افراد مسن کمک می کند؛ همچنین اگر هر کدام از دوستانش در کاری نیاز به کمک داشتند، او به کمک آن ها می رود.
لبخند و مهربانی اش را از دیگران دریغ نمی کند، اگر کسی نیاز به روحیه و انگیزه داشت به او کمک می کند، همه این کارها خدمت به مردم محسوب می شوند و باعث شدند تا این دوست جول شامل رحمت خاص خدا شود. که در فصل قبل در این باره توضیح دادم.
به اعتقاد جول اوستین وقتی شما به مردم خدمت می کنید یعنی به خدا خدمت کردید و این موضوع عاملی است تا زندگی تان بهتر شود. در حقیقت خدمت به مردم یک سبک زندگی است. منظور از سبک زندگی این نیست که شما فقط گاهی اوقات به فکر کمک کردن بیافتید یا این که خودتان را مجبور به کمک کردن کنید.
وقتی کمک کردن را به عنوان سبک زندگی انتخاب می کنید، در تمام روز این ویژگی را با خود به همراه دارید. مثلا اگر کسی ناراحت بود لبخند و انرژی مثبت تان را از او دریغ نمی کنید یا از کنار پیرزنی که وسایل سنگین با خود دارد ساده رد نمی شوید.
فراموش نکنید جمله دگرم کننده، جای خود را به یک فرد مسن دادن، جارو کردن حیاط وقتی وظیفه شما نیست، زباله در خیابان نریختن و بردن مادربزرگ یا پدربزرگ پیرتان به پزشک و کارهای شبیه این ها کمک به دیگران محسوب می شود و شما را تبدیل به فردی خوب و عالی می کند.
اگر بخواهم به عنوان نمونه فرد موفقی را نام ببرم که این سبک زندگی را برای خود انتخاب کرده، اول از همه می توانم به بیل گیتس اشاره کنم. بیل گیتس بخشی از ثروت خود را در زمینه تولید انواع واکسن از جمله فلج اطفال و مالاریا صرف کرده است. این غول ماکروسافت از جمله خیرترین افراد موفق جهان محسوب می شود.
البته شاید با خودتان بگویید ثروت بیل گیتس کجا و ثروت من کجا! اگر من هم اندازه بیل گیتس دارایی داشتم حتما به فقرا کمک می کردم و بهانه هایی شبیه این حرف ها. اما همان طور که در بالا به این موضوع اشاره کردم، کمک فقط مادی نیست و شما می توانید با کارهای غیر مادی به دیگران کمک کنید.
مثلا شاید خاله یا همسایه پیر شما نیاز به خرید داشته باشد، یا این که پیرزن همسایه تان هیج کس را ندارد او را به دکتر ببرد، یا همسرتان خسته شده و شما می توانید از او بخواهید کمی استراحت کند و به جای او بچه را نگه دارید. همه این کارها خدمت به مردم محسوب می شود.
خداوند شما را می بیند و از کنار این رفتارهای خوبتان به سادگی عبور نمی کند
و حتما در شرایط مختلف زندگی تان درهای رحمتش را به روی شما میگشاید.
من شخصی را می شناسم شخص پر مشغله ای است اما هر هفته یک بار به خانه سالمندان می رود و کمی از وقت خود را با افراد سالمند می گذراند. موضوع جالب این است که با هیچ کدام از این افراد سالمند نسبت فامیلی ندارد اما مهربانی درونش را از آن ها دریغ نمی کند، پای حرف هایشان می نشیند و با آرامش سعی می کند آن ها را دلگرم کند.
وقتی از او دلیل کارش را پرسیدم، درباره حس خوبی صحبت کرد که بعد از دیدن این سالمندان به او دست می دهد و همچنین او گفت که این کار باعث شده تا خیر و برکت بیش تری وارد زندگی اش شود.
این همان نکته ای است که جول اوستین درباره آن صحبت می کند. او معتقد است خدمت به مردم نه تنها باعث می شود از نظر روحی حالمان خوب شود و نشاط زیادی به دست بیاوریم، بلکه خیر و برکت و موفقیت را به زندگی ما جذب می کند.
حضرت عیسی (ع):
اگر می خواهید به مقام و ثروت برسید و زندگی سرشاری داشته باشید،
باید هدف زندگی تان خدمت به مردم باشد.
البته به یاد داشته باشید، در موارد زیادی ممکن است افراد قدردان کمک های شما نباشند و از شما تشکر نکنند. جول می گوید در این شرایط نباید دلسرد شوید چون خدا شما را می بیند و رحمت خاص خود را شامل حال شما می کند.
در حقیقت شما با خدا معامله می کنید نه با افرادی که به آن ها کمک کردید.
در فصل بعد که فصل آخر کتاب خواستن توانستن است، درباره مشتاق ماندن صحبت خواهیم کرد و از دریچه نگاه متفاوت و زیبای جول اوستین به این موضوع خواهیم پرداخت.
نظرتان را با ما زیر همین مقاله به اشتراک بگذارید
ما منتظر دیدگاه و نظراتتون هستیم که بتونیم یه هم افزایی خوبی داشته باشیم. نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع بزرگ موفق از افکار مثبت با همدیگر بسازیم.
امیدوارم در تک تک لحظات زندگیتون خدا رو حس کنید و معجزه هاشو تو زندگیتون ببینید و بشین رفیق فابریک خدا مثل ابراهیم خلیل الله.
امیدوارم به ثروت بی نهایتی برسید که نه قبل از شما بوده و نه بعد از شما همچون سلیمان نبی.
در پناه یگانه خالق گیتی ، شاد ، سالم ، تندرست و ثروت مند باشید
2 دیدگاه برای “چرا خواستن، توانستن است؟ قسمت هفتم”